نتایج جستجو برای عبارت :

عالم چنین فراخ چه دلتنگ مانده ایم

ولی کاش افسردگی شاخ‌ودُم‌ داشت.مثلا روی سر آدم افسرده شاخ گوزن قطبی جوانه می‌زدو آدم هر چه بیش‌تر در افسردگی غرق می‌شد،شاخ‌اش منشعب‌تر و بزرگ‌تر می‌شد.آن‌وقت کسی به آدم افسرده نمی‌گفت تو که چیزیت نیست، این‌قدر ادا درنیار.کاش غم از دست دادن عزیزی، باعث می‌شد که روی کتف‌هات دو بال کوچک جوانه بزندتا بتوانی هر بار دلتنگ شدی، پرواز کنی به دوردست.جایی بی‌نشان و هر چه خواستی زل بزنیبه ‌افق ناپیدای روبه‌رو و کسی نپرسد چه‌ات شده؟آن‌وقت
دل تنگم!
دلتنگ گذشته ی تو، که خاطراته دلتنگ آینده ی تو، که خیالاته
دلتنگ طلوع که شوقِ با تو بودنه  دلتنگ غروب که غمِ بی تو بودنه
دلتنگ آفتابت که چشمو میزنه دلتنگ مهتابت که دلو میبره
دلتنگ روزی که با تو شروع بشه دلتنگ شبی که با تو تموم بشه
دلتنگ دیروز که با تو گذشت دلتنگ امروز که از من، گذشت
دلتنگ گرما که آغوشِ تو باشه دلتنگ سرما که دستام به هوای دستای تو باشه
دلتنگ سازی که کوکش تو باشی دلتنگ آوازی که تحریرش تو باشی
دلتنگ خنده ای که لب های تو بود
خیلی دلتنگ میشم دلتنگ نگاهت دلتنگ صدات دلتنگ همه اون خاطرات کمی که با تو داشتم و تو هیچ توجهی به من نداشتی دلتنگ اون غرور دخترانه ای که منو حسرت به دل گذاشت امیدوار بودم اینجا بیای و سری بزنی ولی افسسسسسسسسسسسسسسسسسوس دوستدارت م
دلتنگی امریست غیر ارادی گاه میان ترافیک و شلوغی های شهر دلتنگ میشوی شاید دنبال کسی میگردی که دیگر نیست گاه با دیدن یک زن و شوهر دلتنگ میشوی شاید دلتنگ آینده گاه با دیدن یک کودک دلتنگ میشوی شاید دلتنگ گذشته گاه با دیدن یک خانه دلتنگ میشوی شاید دلتنگ کسی که دیگر در خانه نیست گاه با دیدن یک مغازه دلتنگ میشوی شاید دلتنگ محله قدیمی گاه دلتنگ روزهایی میشوی که گذشت چه خوب و بد گاه دلتنگ نوازش های مهربان یک دست میشوی گاه دلتنگ نگاهی میشوی که فقط تصوی
تمام راه با توامبا تو پرندگان را تماشا می کنمبا تو زیر سایه ی درخت می نشینمبا تو تمام خستگی هايم را از تن بیرون می کنمحتی بر زانوان تو به خواب می رومراه که تمام می شودباز هم دلتنگ توامدلتنگ تمام آسمان و درختدلتنگ تمام پرنده های جهاندلتنگ بال های خیالیکه تو را به منکه مرا به تو می رساند.
جان دلم
دلتنگ نباشم! چگونه؟
وقتی همین که شب می‌شود، بغض راه گلویم را می‌گیرد و تا می‌تواند مرا آزرده خاطر می‌کند.
دلتنگ نباشم! چگونه؟
وقتی همین که چشمانم به عکس دونفره‌ای می‌افتد ناخودآگاه شروع به باریدن می‌کند.
و حسرت می‌کشم از آنچه که باید می‌شد اما نشد
دلتنگ‌می‌شوم وقتی این دل لعنتی با تو بودن را هوس می‌کند
دلتنگ می‌شوم وقتی دیگر اجازه‌ای ندارم
که صبح‌هايم را با دوست داشتن تو شروع کنم
دلتنگ می‌شوم برای ثانیه با ثانیه‌های عمرم ک
حالم مانند زندانی ترین آدم روی زمین است. کسی که انگار سالهاست در سیاهچالی تاریک مانده است و آفتاب را ندیده است. دل تنگم، دلتنگ شاید دلتنگ ترین انسان روی زمین که با وجود هزاران آدم در کنارش تنهاست. تنهای تنها وای از این تنهایی گاهی او را کنارم نمی بینم و انگار می کنم که تنهای ام تمام شده اما همیشه یک کسی در گوشم می خواند. به دروغ ها اهمیت نده . تا ابد تنهایی
دو قدم مانده كه پاییز به یغما برود این همه رنگ قشنگ از كف دنیا برود هر كه معشوقه بر انگیخت گوارایش باد دل تنها به چه شوقی پی یلدا برود گله ها را بگذار ، ناله ها را بس كن روزگار گوش ندارد كه تو هی شكوه كنی زندگی چشم ندارد كه ببیند اخم دلتنگ تو را فرصتی نیست كه صرف گله و ناله شود تا بجنبیم تمام است ، تمام مهر دیدی كه به بر هم زدن چشم گذشت یا همین سال جدید ، باز كم مانده به عید این شتاب عمر است ❤️❤️❤️❤️❤️
دلتنگ میشوم در شبی شوم غوطه ور در خاطرات پرسه در دیربازان آشفتگی هایی در ذهن پر از عدمیت های شبانگاه پر از بی تویی پر از یک عشق مجهول که روزگارانی معلوم بوده و دلخوش به آیندگانی که امروز است چه تیره است امروز آینده ی دیروز چه غمناک و تو چه دلفریب گاه حتی دلتنگ گفته های فریبانه ات میشوم دلتنگ دلگرمی های شبانه و آشفتگی های روزانه من بی تو در این شهر در میان مردم شهر و بدور از آنها بدور از تو بدور از خود بدور از باران بدور از هوا بدور از شعر نبودت م
 وقتی دلتنگ باشی هزار بارم ازین شونه به اون شونه بغلتی،این شب صبح نمیشه.آدم دلتنگ تسکین نمیخواهد.آغوش میخواهد در ابعاد وسیع.ــ۱۹ساعت و ۳۶دیقه‌س صداتو نشنیدم همه کسم
سلام . صبح زود بیدار شدم ، خوابم نمی امد،  کتاب خوندم . صبحانه خوردم،  کسالت دارم ، نتونستم ورزش کنم تو که نیستی زود به زود مریض میشم ،. دلتنگ نشدی؟  ولی من دلتنگ شدم . امروز دلم برات پر می زنه. نمی دونم چرا اینقدر، بی قرار شدم
+ یادم نره امروز بود که:نمازم تموم شده بود، پای سجاده بودم تسبیح میزدم، گفتم دلم خیلی گرفته، دلم میخواد برم یه جا که هیشکی نباشه، قلوپی اشکم قل خورد رو چادر.+ نشستم رو تخت و "دلتنگ" علیرضا عصار رو پلی کردم.دونه دونه لباسهای شسته رو تا کردم تا فکرمم یکم تا شه.+ به حرفم میرسی یک روزتو هم همرنگ من میشیتو هم یه آدمی دیگهتو هم دلتنگ من میشی."علیرضا عصار/دلتنگ"+ خدا کنه یه روز حال گذاشتن متنشو داشته باشیم بیام ثبتش کنم، خیلی خوبه آخه ^_^
عالم مثال که به آن عالم شهادت ، عالم اشباح، عالم برزخ و اقلیم ثامن نیز گفته می شود مابین دنیا و آخرت است. از جهتی شبیه به این دنیا است زیرا دارای شکل، مقدار و اندازه است و به عالم مجردات شبیه است زیرا عاری از ماده و آثار انفعالی ماده است مانند زوال و فساد. پس موجود مثالی موجودی است که شکل و اندازه دارد ولی ماده ندارد. عالم مثال محیط به عالم ماده است و در حکم باطن دنیاست. عالم مثال به دو قوس تقسیم می شود: 1- نزولی که قبل از عالم دنیا و بعد از عالم مجر
(آرزویی که ابن تیمیه بر باد داد) ریشه‌های الهیاتی مدرنیته اثر دانالد گلیپسی بعد از سال سر نخ آنجا که جا مانده ايم را به من نمایاند : تیغ اکام در پاره پاره کردن کلیات. هیچ قاعده کلی و هیچ جنس و سرنمونی در عالم وجود ندارد ، "سیب" تنها یک اسم است وگرنه هر "سیب" برای خود یک "سیب" دیگر است! نمی توان در اتاقی نشست و بر حسب قواعد کلی جزییات حوادث را تفسیر و حکم داد که اگر روی کاغذ pآنگاه q پس وما در عالم واقع نیز pوما q.
این فرض محالست که همسنگ تو باشمایکاش که یک لحظه ای همرنگ تو باشمدلتنگ غروبی که به یاد تو فتادمفریاد زدم کاش که دلتنگ تو باشمزان رو که ترازوی قیامت بکف توستفخرست مرا زانکه هماهنگ تو باشمگویند جهان طالب فرهنگ حسین استاقرار کنم زنده ز فرهنگ تو باشم"ناصح" ز سر صدق سخن گفت و چنين گفت:ایکاش که یک لحظه ای همرنگ تو باشماحمدرضا "ناصح گلستانی"تهران98/7/8
دلتنگ دانش آموزانی هستم که بیش از پیش در این بحران نگران آموزششان هستم. معلم بودن خیلی شغل خووووبیه. کوچیک بودم معلم بودنو دوست داشتم ولی الان عاشق شغلمم. وروجکای دوست داشتنی من موفقیت همتون آرزوی قلبیه منه.
وقتی می بینم
نزدیک ترین آدم به من
دور ترین است به من
مُردنم میگیرد!!
.
اونقدر دلتنگتم که شب ها قبل از خواب آرزوی دیدن تو رو توی خواب دارم.
دلتنگ تمام روزای خوبی ک بود. دلتنگ دوست داشتن های عجیب اما واقعی
هیچ وقت فراموشت نمیکنم.
لحظه به لحظه من فکر زدن به توست.
لعنت به تمام فاصله ها. به نداشتنت در اوج نیاز.
مقایسه تفاوت ها و ویژگی های دنیا و آخرت اسما و صفات دنیا و آخرت دنیا= اول، اُولی، مبدأ، ملک، عالَم شهود، خلق، أرض، طبیعت، میقات، حادثة، عاجلة، عالم سِفلی آخرت=آخِر، اُخری، معاد، مَلکوت، عالم غیب، امر، سماء، قیامت، میعاد، واقعة، ساعة، عالم عِلوی 1. حیات دنیا و حیات آخرت حیاة الاولی= حیات دنیوی(در دنیا) =//= حیاةالاخری= حیات اخروی(در آخرت) 2. عالَم مقید و عالَم مجرد عالم ماده/مادی و مقید (طبیعی= عالم طبع) =//= عالم غیر مادی و مجرد(معنوی=عالم معنا) 3.
امشبم با این فکر میگذره که من دلتنگ خودشم یا دلتنگ حسی ک با اون تجربه کردم و اصلا میشه این دوتارو از هم جدا کرد؟و اینکه من اونو به هاطر چیزی به غیر از خودش دوس داشتم ؟دوس دارم البتهدلم میخاست شب یلدارو بهش تبریک میگفتمداره ذهنمو مچاله میکنن این فکر ک اگ زودتر دس ب کار میشدم شاید شاید ی راهی بود
 
دلتنگ لحظه های بی تو بودنم
گفتی که با ظهور من آرام می شوی
کی می شود روزی آرام تر شوم
اما چه بی انصاف این دل
کی می شود که روی توبینم
من صدهزار درد به جان می خرم
گر باتوام چه باک آرامشم تویی
--برای فرج من بسیار دعا کنید که فرج کار شما در آن است ( اباصالح المهدی عج)  
سلام من یادگار هستیم .درخواستی شمااز دارم که با دیدن این پست در وبلاگ دلتنگ دلتنگ لطف کنید و یک کامنت برام بزارید. پیشاپیش از شما تشکر می کنم. و حالا که تصمیم گرفتی یک کامنت برای من بزارید لطف کنید اطلاعات کامل تون رو به من بدید که من هم بتونم با شما در ارتباط باشم. اطلاعاتی مثل نام شما ايمیل تون و سایت یا وبلاگتون رو.
سالروز درگذشت عالم فقید ورهبر انقلاب اسلامی ایران به تمامی آزا دگان و مجاهدین راه خدا  بر عموم رهروان راه آن عالم تسلیت گفته امیدوارم توفیقی حاصل گردد که یک لحظه از راهش منحرف نگردیم و مشکلات گرانی و تورم  که برای مردم شریف وبا تمدن و با اصالت ایران که به علت خطا و آزمون مسئولین تازه به دوران رسیده که منتخب باندبازی هستن را به پای انقلاب وحکومت ایشان آویزان نکنند و این دوران هم خواهد گذشت و روی سیاهی به ذغال مانده و خواهد ماند
دلتنگ که میشوید به دیدار آدم ها برویدپیغام دادن هیج دردی را دوا نمی کندتماس گرفتن هم فقط کمی آرامتان می کنداما در آغوش گرفتنش چیز دیگری استآرام می شود دل بی قرارونفس هایتان منظمعطش بوسیدن و پر کردن ریه هااز عطرش هم برطرف می شوددلتنگ که می شویدوقت به آغوش کشیدن محکم فشار بدهیدشبه قلبتان تا بفهمدکه دوستش داریدهیچ وقت برای رفع دلتنگی دیر نیستهیچ چیز مانعش نمی شود حتی همین سنگ سردکه اشک های مرا پاک می کند :) 
صبور باش که همه چیز ثابت میشه،جمله ای تکراری اما من مقداری تجربه و درکش کردم . زمان و مکان نشونت میدن. سقفی به بلندی اسمون و کفی مثل زمین قسم به سقف بلندت و زمین. قسم به منی (بودن من)من و تویی تو خدا. امشب بعد 2تا 3 سال که تابستون تو حیاط نخوابیدم شب دومی هست که بیرون خوابیدم جای همگیتون خالی. تو این شب دومی یاد اون روزایی افتادم که با اسمون اروم میشدم و بفکر مطالعه درباره ی اسمون و ستاره ها و نجوم شدم تا یه شب که میخواستم برم دانشگاه و دلتنگ دلتنگ
بی آنکه قصدش را داشته باشم ، نمیدانم چطور می شود که شروع می کنم به خواندن آرشیو . کامنت های هر پست را باز می کنم و گاهی هر کامنت را چند بار می خوانم و می خوانم و دلتنگ روزهای خوب وبلاگ نویسی می شوم. باید بگویم بیشتر دلتنگ مهمانان خوب خانه ام می شوم. دلم برای همه آن بحث ها و جدل ها ، تعریف کردن ها ، تعارف کردن ها و گل فرستادن ها تنگ می شود ، برای آن زیر و رو کردن ها و اعتماد کردن هاو دل بستن ها ، برای دوستانی که هیچ تصوری از صورتشان نداشتم ولی دلبسته ش
یک تـئوری بسیار جالب دیگر برای توصیف عالم هستی، تئوری انبساط جاودان آشوبناک» نام دارد. بر مبنای این تئوری عالم هستی یک میدان انرژی کوانتومی بسیار عظیم است که در کلیت خود با سرعتی بسیار بالا در حال انبساطی همیشگی است. در این حال برخی نواحی خاص ازاین میدان از انبساط باز می ایستند و در نتیجه حباب هایی تشکیل می دهند که هر یک از آنها جهانی است مانند جهان ما، یعنی دارای اندازه بیکران وسرشار از ماده بر جای مانده از میدان عظیم انرژی.
" بارالها " زمین تنگ است و آسمان دلتنگ بر من خرده نگیر اگر نالانم. من هنوز رسم عاشقی نمی دانم " خداوندا " کمکم کن پیمانی را که در طوفان با تو بستم, در آرامش فراموش نکنم و در طوفان های زندگی با " خدا" باشم نه ناخدا " بارالها " به دل نگیر اگر گاهی "زبانم " ازشکرت باز می ایستد تقصیری ندارد قاصر است کم میآورد دربرابر بزرگی ات لکنت می گیرد واژه هايم در برابرت! در دلم اما همیشه ذکر خیرت جاریست من برای بندگی تو هزار و یک دلیل می خواهم ممنونم که بی چون و چرا
صبح با نشاطی دیگر آغاز میشود. صدای شنیدنیها بیش از پیش در گوشم میپیچد! زشتی ها آنقدر زشت نیستند و بدیها را بهتر تحمل میکنم. نوای سازی سیمی از دور دست ها به گوش میرسد و برای لحظه ای پرتاب میشوم به یک سال پیش! درست یک سال پیش که در دره ای سبز، دره ای مه گرفته، دره ای زیبا و دیدنی، در حال گذران دورانی سخت بودم! کلاغ ها! سکوت غروب های دلتنگ چالوس که فقط با آواز لذت بخش کلاغ های سیاه همنوا میشد و بس، ابرهایی که از پرواز بر فراز آسمان خسته شده بودند و برا
 نبریدم! پسر مادرم اینجا ماندهپنج تن یک تنه بر دامن زهرا مانده هیچ کس نیست که بالای سرش گریه کندمونس بی کسی من تک و تنها مانده کاش می‌شد که لباسی برسانم به تنشآبروی همه عریان روى صحرا مانده بین یک گونی کهنه سر او را بردندته گودال ولی پیکر او جا مانده ساربان داد مزن، ما کس و کاری داریمساربان راه مرو، همسفر ما مانده چند باری شده گم کرده‌ام او را اصلاًبس که از دور تنش مثل معما مانده باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب؟باز هم آمده این حرملۀ وا
مویت رها مکن که چنين بر هم اوفتد کآشوب حسن روی تو در عالم اوفتد گر در خیال خلق پری وار بگذری فریاد در نهاد بنی آدم اوفتد افتاده تو شد دلم ای دوست دست گیر در پای مفکنش که چنين دل کم اوفتد در رویت آن که تیغ نظر می کشد به جهل مانند من به تیر بلا محکم اوفتد مشکن دلم که حقه راز نهان توست ترسم که راز در کف نامحرم اوفتد وقتست اگر بیایی و لب بر لبم نهی چندم به جست و جوی تو دم بر دم اوفتد سعدی صبور باش بر این ریش دردناک باشد که اتفاق یکی مرهم اوفتد

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها