اولین سالی که معلم شدم (قسمت چهارم) تدریس لوحه ها بیش از حد معمول به طول انجامید ولی یک کار مبنایی بود که بدون انجام آن سوادآموزی به بچه ها مشکل می شد به همین دلیل با صبر و حوصله این کار را انجام می دادم. مثلا بچه ها چیزی در مورد کاج و هویچ نمی دانستند اصلا درخت ندیده بودند و ذهنیتی از آن نداشتند! معني فارسي برخی اشیا را نیز نمی دانستند و تلفظ آن برایشان سخت بود. تنها وسیله نقلیه ای که قبول داشتند موتورسیکلت ایژ بود! و به دیگر موتورها با تمسخر قرّ
درباره این سایت