نتایج جستجو برای عبارت :

چون بدوم سبزه در آغوش

نشده است تاكنون برایتان بنویسم، گاهی صدایتان كرده‌ام، برایتان از دردهایم گفته‌ام، ولی نوشتن؟ بار اول است. ای كاش حاضر بودید. می‌شد شما را دید. حضورتان آمد. درد دل گفت، كسب تكلیف كرد. این عاشورا كه گذشت، دلم می خواست این كوله بار گناه را زمین بگذارم، سبك بال بدوم، بدوم به سوی شما، سمت خدا. می خواستم حر باشم، آزاده باشم، پشت پا بزنم به همه دلبستگی‌هام، به تردیدها، دودلی‌ها . اما نشد آقا، حتی بارگناهانم سنگین‌تر نیز شد.
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک شاخه های شسته،باران خورده، پاک آسمان آبی و برگ سپید برگ های سبز بید عطر نرگس، رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم پرستوهای مست نرم نرمک میرسد اینک بهار خوش بحال روزگار خوش بحال چشمه ها و دشت ها خوش بحال دانه ها و سبزه ها خوش بحال غنچه های نیمه باز خوش بحال دختر میخک که میخندد به ناز خوش بحال جام لبریز از شراب خوش بحال آفتاب ای دل من گرچه درین روزگار جامه رنگین نمیپوشی به کام باده رنگین نمی بینی به جام نقل و سبزه
امید واقعا تصمیشو گرفته باید بی خیال شی .من چجور با حجم این جمله کنار بیام آسمون روستا آبی تر از همیشه است خنکای هوا و سبزه هایی که تازه روییدن بچگیمو یادم میارن حتی خونه نمیتونه حالتو خوب کنه حتی این دشت قشنگ به قول زهرا چی بگم چی بگم بادل من چیکار کردن به این همه قشنگی چی بگم که داری مقابل غم من کم میاری به دشتی سرسبزی که داره صدام میزنه باز با خوشحالی بدوم و بخندم چی بگم حس دویدنم نیست حس خندیدنم نیست این هوا و این قشنگی روستا داره خفه ا
دم در که رسیدیم نوش آفرین شروع کرد به خوند ؛ جدایی ها به من زودتر رسانش سبزه به ناز می آید گفتم من عاشق این آهنگم مخصوصا اگه تو ماشین باشم .خندید گفت یه دور دیگه به خاطر آهنگ مورد علاقه ات میچرخیم تو خیابونا. مشغول شستن ظرفا بودم که گوشی زنگ زد با دست کفی بدون نگاه کردن به گوشی برداشتم اون ور خط می خوند : دلم از دیده میپرسد نشانش سبزه به ناز می آید .گفتم اما من باید اون جا تو ماشین کنارت باشم گفت آماده شو میام دنبالت.
سفره هفت سین هم یکی از رسوماتی است که قبل از سال تحویل ان را درست می کنیم که سبزه هم جزو آن می شود. شما با این کار هنر خانه داری خودتان را کامل و هم نشان می دهد که همه چیز را خودتون در خانه درست می کنید. مشاهده در ادامه مطلب .
دانلود آهنگ کاکو جات سبزه حسن صفری و طهمور اظری کاربران عزیز در این لحظه بشنوید موزیک ترانه های شاد شیرازی اصیل دانلود آهنگ شیرازی جدید و جذاب کاکو جات سبزه با صدای حسن صفری و طهمور اظری
اغلب خانم هایی که پوست سبزه یا تیره دارند، قسمت پیشانی شان تیره تر و قسمت های مرکزی صورت شان روشن تر است؛ بنابراین برای یکدست ساختن آن و داشتن ظاهری طبیعی باید با کرم های رنگی پایه، کمی بازی کنید. مشاهده در ادامه مطلب .
پاره‌ی کوچکِ تن‌امای تنیده در اعماقِ وجودمکه چنین از سرما بی‌زاریتنگ‌تر ، تنگ‌تر در آغوش‌ام بخوابکبک در میان شبدرها به خواب می‌رودگوش‌به‌زنگِ سگانی که پارس می‌کننداما صدای تنفسِ من ، آرامش تو را برهم نمی‌زندتنگ‌تر ، تنگ‌تر در آغوش‌ام بخوابساقه‌ی کوچکِ لرزانِ گیاهکه از زندگی هراسانیآغوشِ مرا رها مکنتنگ‌تر ، تنگ‌تر در آغوش‌ام بخوابمن که همه‌چیز را از دست داده‌اماز اندیشه‌ی خواب ، بر خود می‌لرزماز میان بازوان‌ام دور مشوتنگ
بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک شاخه های شسته ، باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید عطر نرگس ، رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک میرسد اینک بهار خوش به حال روزگار . خوش به حال چشمه ها و دشتها خوش به حال دانه ها و سبزه ها خوش به حال غنچه های نیمه باز خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز خوش به حال جام لبریز از شراب خوش به حال آفتاب . ای دل من ، گرچه در این روزگار جامه رنگین نمی پوشی به کام باده رنگین نمی بی
قسم به پاییزی که در راه است و به پچ پچ های عاشقانه ی برگ ها، در حال افتادن! قسم به بوسه های آخر و به باران های گاه و بی گاه و به آغوش های خالی قسم به عشق که من پاییز به پاییز باران به باران آغوش به آغوش دل تنگ توام ! "سوسن درفش"
یا حق آیا محیط مدرسه شاد و دلخواه است؟» آن زمان را به خاطر دارم. درست ده سال پیش بود. همان وقتی که ابر ها آسمان را در آغوش گرفتند. درختان لباس زرد و قرمز برتن داشتند. همان روزی که باران به شوق زمین بارید. سبزه خندید و قلم ها، شادی و غم را بر دل کاغذ نشاندند. آری، همان روزی که پاییز مثل همیشه آمد. هنوز از راه نرسیده بود که باد های پاییزی بوی مهر را به تاراج بردند و آن را در شهر پخش کردند. گرچه درختان پژمردند؛ اما ریشه هاشان را زیر خاک، پنهان، آراستن
 یاد آن روزها بخیر که شعر می خواندیم و نگاه می سرودیم!حالا نشسته ام کنار پنجره،تا دانه های برف را بشمارم و نقل در منقار گنجشکها گذارم. کاری هم از کسی بر نمی آید!نه از اقبال و نه از آینهتنها اشاره ای، تا به خواب روم،آنوقت میان یاقوتهای تشنه بدوم،بدوم،بدوم،و چشمه در چشمشان بچکانم.به دنبال سیاه چاله های زمانمیکی در آن گم شده است که عروسکشهایش را از او یده اندمنجقهای پیراهنش و لا یه لایه دلش را حتی مردمکی که بیمار بود!دلم می خواهد انار باشم
هیچ وقت تو عمرم اینقدر بی دلیل دلهره نداشتم نزدیک دو هفته است ته دلم یه حس استرس کمی دارم که اصلا دوسش ندارمعلتش و هم نمی دونم  ولی جالبش از وقتی شروع شد که دانه های عدس و برداشتم و خیس کردم به نیت سبزه سیزده به در انقدر چند بار قصد کردم دونه ای سبزه رو بریزم دور همون اول ولی گفتم که نمیخاد صبر میکنم شاید به خاطر این نباشه ولی انگار یه رابطه مستقیم وجود داره:)موقعی که مشت کردم که عدس بردارم گفتم سبزی تو از ما باشه و زردی و بیماری ما از تو باشه
مصوبات جلسه:-دعوت از آتش نشانی شهرستان و حضور در مدرسه جهت آموزش اطفا حریق-برگزاری جشن سبزه ها و عید نوروزخلاصه مذاکرات:درجلسه ای که با حضور اعضای شورا گرفته شد مقرر گردید که از آتش نشانی جهت آموزش اطفا حریق و خطرات ناشی از آتش بازی دعوت شود و تمامی دانش آموزان آموزش های لازم را ببینند.همچنین در خصوص برگزاری جشن سبزه ها و مسابقه ی سفره هفت سین مصوب شد که در روز چهارشنبه 97/12/22 برگزار گردد. همچنین در رابطه با برگزاری جشن نیکوکاری و کمک به دانش آم
خداکند که دوباره بهار برگردد نفس به سبزه ی من، سبزه زار برگردد گلی سپید که رفت از کنار من با من کنار آید و هم از کنار برگردد دوباره تازه شود باغ بی ترانه ی من ز شوق آمدن گل هَزار برگردد و ماه رفته به گرد کرات بی حاصل به بوی شبنم و گل در مدار برگردد تمام روز و شبم در مسیر دلهره هاست یکی اگر برود صدهزار برگردد چقدر حادثه باید به قصه ام برسد!؟ خدا کند که به قلبم قرار برگردد که من بریده ام از زندگی بی رویش خدا کند که دوباره بهار برگردد.
خداکند که دوباره بهار برگردد نفس به سبزه ی من، سبزه زار برگردد گلی سپید که رفت از کنار من با من کنار آید و هم از کنار برگردد دوباره تازه شود باغ بی ترانه ی من ز شوق آمدن گل هَزار برگردد و ماه رفته به گرد کرات بی حاصل به بوی شبنم و گل در مدار برگردد تمام روز و شبم در مسیر دلهره هاست یکی اگر برود صدهزار برگردد چقدر حادثه باید به قصه ام برسد!؟ خدا کند که به قلبم قرار برگردد که من بریده ام از زندگی بی رویش خدا کند که دوباره بهار برگردد.
مجالی گر بیفتد دستمان در،گاه تنهایی در آغوش تو خواهم خفت، اگر آغوش بگشایی جهانی جزوهِ غم داد به دست آرزو هایم تو استادم شو ،درس شادمانی ده بشیدایی گلوی شعرهایم را به حس تازه ای تر کن به حس تازه ای غیر از فراق و ناشکیبایی من از مِهر تو مرتاضم ،بجز باتو نمی سازم نه در بند تنی بودم ،نه پابند تمنایی خیال زلف شبگونت ،شرر انداخت بر روزم سحر هم سوختم از تب به بیماری رویایی دل از غم قیرگون است و شراب نغمه ای خواهم گذارم بر لب حسرت به قصد باده پیمایی بن
نرم نرمک میرسد اینک بهارخوش به حال روزگار . خوش به حال چشمه ها و دشتهاخوش به حال دانه ها و سبزه هاخوش به حال غنچه های نیمه بازخوش به حال دختر میخک که میخندد به نازخوش به حال جام لبریز ازشرابخوش به حال آفتاب ؛ ای دل من، گرچه در این روزگارجامه رنگین نمیپوشی به کامباده رنگین نمیبینی به جامنقل و سبزه در میان سفره نیستجامت از آن می که میباید تهی است 
 #موهاممنو تو آغوشت بگیر آغوش تو مقدسهبوسیدنت برای منتولد یک نفسهچشمای مهربون تو منو به آتیش میکشه نوازش دستای تو عادته ترکم نمیشه.فقط تو آغوش خودم دغدغه هاتو جا بذار به پای عشق من بمون،هیچکسو جای من نیار
گفتم بدوم تا تو همه فاصله‌ها را تا زود‌تر از واقعه گویم گله‌ها را چون آینه پیش تو نشستم که ببینی در من اثر سخت‌ترین زله‌ها را پر نقش‌تر از فرش دلم بافته‌ای نیست از بس که گره زد به گره حوصله‌ها را ما تلخی نه گفتنمان را که چشیدیم وقت است بنوشیم از این پس بله‌ها را بگذار ببینیم بر این جغد نشسته یک بار دگر پر زدن چلچله‌ها را یک بار هم‌ای عشق من از عقل میندیش بگذار که دل حل کند این مسئله‌ها را محمد علی بهمنی
گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را تا زودتر از واقعه گویم گله ها را چون آینه پیش تو نشستم که ببینی در من اثر سخت ترین زله ها را پر نقش تر از فرش دلم بافته ایی نیست از بس که گره زد به گره حوصله ها را ما تلخی نه گفتنمان را که چشیدیم وقت است بنوشیم از این پس بله ها را بگذار ببینیم بر این جغد نشسته یک بار دگر پر زدن چلچله ها را یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش بگذار که دل حل بکند مسئله ها را از : محمد علی بهمنی
خفتنی شد به خدا بستر سرسبز چمنهاگفتنی شد به خدا با تو در آن سبزه سخنهاخزه شد مخمل رنگین به گریبان طبیعتلاله شد دکمه یاقوت به سردست دمنهاوه چه خوش وسوسه بوسه و آغوش فزایدمستی عطر هوس پرور و نمناک گونهاخلوتی خواسته بودی که ببوسی لب ما راوعده درسایه دالان فلک فام سمنهامرغ سان بر سر هر شاخه بر آریم نواهاقو صفت در دل هر چشمه بشوییم بدنهابه رسنهای وفا پای گریز تو ببندمهمچو تاکی که ز هر شاخه او رسته رسنهاآه سیمین دل آن دوست به دست آر و مرنجانزان که
-آغوش‌ات را باز نکن      بهشت همین‌جاست- من   پرستاری که سوگند یاد کرده‌امآغوش باز کنمخون تو از رگ‌برگ‌های پیراهنم فوران می‌کندمحکم‌تر در آغوشم می‌فشارمتو آرام آراماز یاد می‌برمفریاد برادرانم را ماشه‌ی تو کشید-جنگ    عاشق شدن به مرز‌های بیگانه‌استاسارت چه طعمی داردوقتی شکنجه‌گاهت آغوش پرستاری‌ست زیبابه کودکی بی‌اندیشکه فرداحرف‌های مرا برای پرستاریو حرف‌های مادرش را برای سربازی بیگانهترجمه می‌کند آخرین‌بار این وبلاگ را ن
نمی‌دانم چندبار به زانو در خواهی آمد چندین و چند باره حاضری زندگیت را بریزی پای این درد مشترک این تلخ‌ترین قصه تکراری دنیا.هردفعه وقتی میشنیدم که عشق فقط یک بار است مقاومت می‌کردم که اصلا چنین چیزی نمی‌شود که تا آخر عمر دیگر عاشق نشویم و مگر می‌شود اینهمه عشق پایدار اطرافمان همه بار اول بوده باشد! نه؛ اکنون دریافتم که چیزی که تغییر میکند و فقط اولین بار است که در دام آن می‌افتیم اعتماد است اعتماد به کامل بودن معشوق ااتحاد به بی ‌پردگی ب
امشب به قصه ی دل من گوش میکنی فردا مرا چو قصه فراموش میکنی این دُر همیشه در صدف روزگار نیست می گویمت ولی توکجا گوش میکنی دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت ای ماه با که دست در آغوش میکنی در ساغر تو چیست که با جرعه ی نخست هشیار و مست را همه مدهوش میکنی می جوش می زند به دل خم بیا ببین یادی اگر ز خون سیاووش میکنی گر گوش می کنی سخنی خوش بگویمت بهتر ز گوهری که تو در گوش میکنی جام جهان ز خون دل عاشقان پر است حرمت نگاه دار اگرش نوش میکنی سایه چو شمع شعله در افک
آغوش تو سرزمین مادری‌ست. این یک شعار نیست. این یک واقعیت است. آخر من غربت دور شدن از آغوش تو را چشیده‌ام. آخر من چشیده‌ام که حتی دقیقه‌ای دور از آغوش تو بودن چند سال حسرت و چه اندازه غربت دارد. آخر طعم آواره‌گی بیرون از سرزمین مادری هنوز هم زیر زبان‌م هست. آن‌قدر هست که تلخی‌ش خیلی مواقع بدجور اذیت‌م می‌کند. من مثل مسافری که از وطن‌ش می‌رود، با تمام وجود لمس کرده‌ام گنگی تنفس در کشوری دیگر را. من مثل مسافری که ترک وطن کرده، فهمیده‌ام نگا
پیکر مطهر شهید محمد مهرورز پس از سی و شش سال به آغوش وطن بازگشت.
از طرف همولایتی های عزیز ضمن تسلیت به خانواده محترم مهرورز از خداوند منان برایشان صبر و سلامتی آرزومندیم.
روح محمد عزیز شاد و قرین رحمت واسعه پروردگار
 
با نگاه تو شروع شدانگاری دنیا برا من;d  بودی که اسمتقلبمو بد زیر و رو کردبا نگاه تو عزیزممیگیرم دلشوره بازمتو بخند دیوونه میشممیزنم به سیم آخراین تنم آلوده آغوش آرومت شده دیوونهتو نباشی همه جای دنیا واسه قلب من زندونهمن و تو حتی تو رویا با همیم اینو دنیا میدونهاین تنم آلوده آغوش آرومت شده دیوونهتو نباشی همه جای دنیا واسه قلب من زندونهآخ که بدجوری وجودم شده وابسته ی جونتعاشقتم دیوونهمن تو رو میخوام تو این عشقای عالمتو فرشته بودی نه نگو یه آ
بر در خانه ی من در زدندمنه آشفته خاطر را یکصدا ،صدا زدندهمه از عشق تو گویند که شدم آنباورم نیست که شدی مال من ای ماه تاباناز خوشحالی نگنجم یکدم در پوست خود خواهم که تورا گیرم در آغوش خودتو آیی در بر من تا که سیرابم کنیشاه راهی را در زندگی ام وا کنیآغوش تو در زندگی کرسی نجاتم شدهدل من قرص آن حرف های زیبایت شدهحس کنم در دنیا نیست خوشبخت تر از منیاری زیبا چو تو،شده نسیب منحیف از آن روز های زببا که نشد رقم خوردحیف از آن خوابی که نشد ابد خورد
محبوبه  زیبا روی  من  سلام  حال همه ما خوب است ملالی نیست  جز دلتنگی  که پا بر سینه مان گذاشته گاهی فکر میکنم دل ها  هرچقدر هم نزدیک باشد، آغوش و بوسه  پی در پی و رقص دست میان موهای  شما  مزه دیگر دارد گاهی  فکر میکنم  به اولین  پیراهنی لحظه در آغوش گرفتن تو بر تن است چقدر خوشبخت و خوش شانس و خوش یوم است باید اون پیراهن را قاپ کنم و عطر بر آن ماندگار  شود  بانو جان  روسریت  پرچم  جمهوری  عشق است وصدایت  سرود ملی دل که هر لحظه به وقت دوست د

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

حامی اندک جایی برای زیستن