نتایج جستجو برای عبارت :

آرایه های هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم

افسرده ز صدمه و بلایم، ای كاش تو را نديده بودمپامال بلا و ماجرایم، ای كاش تو را نديده بودمدر سینة تنگِ پُرشرارم هر لحظه فزون شود غم تودر بندِ غمِ تو مبتلایم، ای كاش تو را نديده بودمرفتی و ز رفتن تو ریزد هر لحظه سرشكِ خون ز دیدهدلخسته و زارو بینوایم، ای كاش تو را نديده بودمرفتی تو ز دیده‌ام ولیكن در خاطر و جان مكان گرفتیبر من بنگر كه جان فدایم، ای كاش تو را نديده بودمزد شعله به خرمنِ وجودم آن شعله عشقِ خانمانسوزبنگر به رخِ چو كهربایم، ای كاش ت
شاد بوده، من اونجا بودم گریه آبغوره، من اونجا بودم میگفت سختیا بدجور آسونن، من اونجا بودم میگفت از توو داغونم، من اونجا بودم میخواست دوست صمیمی، من اونجا بودم میکرد توو دل غریبی، من اونجا بودم فکرِ قوّتِ قلب بود، من اونجا بودم میگفت کمکِ من کو؟، من اونجا بودم میداد روزیمون تُپُل سود، من اونجا بودم سُفره کوچیک بود بزرگ بود، من اونجا بودم احساس عشق میخواست، من اونجا بودم چه سالم چه بیمار، من اونجا بودم من اونجا بودم تو یه خُرده ترسیدی من اون
کلافه بودم. مغزم یک خروار ایده و فکر و دغدغه داشت. از صبح پیترپن را نديده بودم. حسابی آت و آشغال خورده بودم و عذاب وجدان داشتم. هرچه دنبال مقاله ای که می خواستم می گشتم کمتر به نتیجه ای می رسیدم. یک دفعه از پشت سر، در گوشم زمزمه کرد و من دوباره انقدر غافلگیر شدم که نفسم در سینه گیر کرد. کارش همین است. هربار که صدایم می زند، تا سرم را برمی گردانم، پشتش را کرده و دارد خرامان دور می شود. و زیر لب می خواند.
به بخش جدید آموزش سی شارپ خوش آمدید. آرايه ها Arrays مجموعه ای از آیتم ها مثل متن String می باشند. شما می توانید از آرايه ها برای قرار دادن چندین متغیر همسان در یک گروه و سپس انجام اعمال خاصی بر روی آن ها مثل مرتب سازی یا sorting استفاده کنید. آرايه ها در C# تقریبا شبیه متغیرها تعریف می شوند با این فرق که یک در مقابل نوع داده ای آرايه قرار می گیرد. ساختار کلی تعریف یک آرايه در C# به صورت زیر است : string names; برای استفاده از یک آرايه نیاز دارید آن را
نام کتاب : آرايه هاي ادبی مولفان : دکتر هامو سبطی / امیرمحمد دهقان ناشر : دریافت قیمت : 52000 تومان کتاب آرايههاي ادبی نشر دریافت جزوه محصولات ویژه این نشر بوده که شما می‌توانید با استفاده از آن به راحتی به سوالات کنکور سراسری پاسخ داده و با انواع تست‌ها آشنا شوید. توجه داشته باشید که اگر به طور کلی در بحث آرايههاي ادبی احساس ضعف می‌کنید به طور حتم این کتاب برای شما مناسب خواهد بود. در این کتاب به طور کلی به آرايههاي معنوی، علم بیان، آرايه
ـ قلب مرا نديده ‌اید؟ چنين گفت به قاصدکان افتاده در آب، مرد ـ قلب مرا نديده ‌اید؟ چنين گفت به پروانه‌ هاي دامن مهتاب، مرد . ـ دیدیم . آیا شکسته پر شبنمکی نبود در ژرف‌ترین مساحت آواره‌ی باد؟ . چشمان ماه بارانی‌ ست ـ قلب تو را دیدیم. علیرضا خالوکاکایی (ع. طارق) از کتاب آواز ماهیان
من ضعیف بودم تو قوی. من فقیر بودم و تو قوی. من ترسو بودم و تو شجاع. ببخشید. من تو را از نداشته هايم شناختم. من قدرت نداشتم و تو را با قدرتت شناختم. من فقیر بودم و تو را با ثروتت شناختم. من ترسو بودم و تو را با شجاعتت شناختم. اما تو هم که اینها نیستی. اینها صفات تو هستند. اینها هنوز تو نیستی. پس چطور تو را بشناسم. اکر من هم قوی بودم، ثروتمند بودم، تاثیرگذار بودم باز هم شیفته ی تو می شدم؟ هنوز هم دوست داشتم برای تو بنویسم؟ روزی می آید، که خیلی نزدیک است،
#حفره_تاریكی #پارت_سوم پیرزن لبخندی زد و گفت البته می توانی داخل بیایی از جلوی در کنار رفت و من داخل شدم. بر روی یکی از صندلی ها نشستم و پیرزن به سمت اتاق کوچکی رفت و با مقداری خوراکی برگشت و پیشم نشست. در حالی که مشغول خوردن خوراکی ها بودم به او گفتم: -اینجا کجاست؟ تا به حال همچین جنگلی را در هيچ جا نديده بودم پیرزن با لبخندی سرد جواب داد: -اینجا یکی از دهکده هاي کوچک شهر اسلاتر است. +اسلاتر؟ تا به حال این اسم را نشنیده بودم +چرا هيچ کس بجز شما در ای
چگونه می توان یک آرايه در C++ تعریف کرد؟ dataType arrayName arraySize ; برای مثال float mark 5 ; در اینجا، ما یک آرايه mark، از نوع float و اندازه ۵ تعریف کردیم. یعنی می تواند ۵ عدد float را نگه دارد. عناصر یک آرايه و نحوه دسترسی به آن ها با استفاده از شاخص ها می توانید به عناصر آرايه دسترسی پیدا کنید. فرض کنید شما آرايه mark را در بالا تعریف کردید. عنصر اول ۰ mark است، عنصر دوم ۱ mark و به همین ترتیب.
پریروز تهران بودم کنار یکی از همکارای نشسته بودم که دورادور میشناختمش یک چهره بی بی فیس با یک چاله روی صورتش که سه بر صفر از بقیه جلو میفتاد تمام طول روز محو تماشای اون بودم و همش دنبال این بودم باهاش یک کلمه حرف بزنم شب موقع برگشت فکر که کردم انگار قبلا این رو یک جایی دیدم انگار خیلی وقته میشنخاتمش تو هواپیما که فکر میکردم یادم آمد که اسمش اسم کسی بود که قبلنا دیونش بودم اسمش مهسا بود و چقدر شبیه اون بوده ترم اول دانشگاه بودم و میخاستم به هر ق
با خستگی پشت میزم نشسته بودم و درگیر پروژه جدید بودم.اصلا حال خوشی نداشتم.دلتنگ بودم.دوماهی میشد نديده بودمش و این اذیتم می کرد.راست می گنا بسوزد پدر عاشقی.حالا این ماجرای من بود. دلم می خواست برم ببینمش اما هم کارای شرکت زیاد بود و هم نمی دونستم با چه زبونی باید برم سراغش. با زنگ تلفن نگاهم و از کاغذای روی میز گرفتم و گوشی و برداشتم صدای مامان تو گوشی پیچید : سلام رایش مادر خوبی؟ -:سلام مامان.شما خوبین ؟ -:اره مادر خسته نباشی.
شرح و تحلیل درس سوم فارسی دهم : پاسداری از حقیقت (   قالب شعر : سپید       دور نمایه : مرثیه سید الشهدا      )×درختان را دوست دارم/ که به احترام تو قیام کرده اندکه :  نشانه تعلیل آرايه ها : 1ـ تشخیص : درختان ، چون فعل قیام کرده اند » را به درختان نسبت داده است. 2ـ حسن تعلیل : شاعر علت به ردیف و عمودی ایستادن درختان را احترام به امام حسین (ع) می داند. 3-ایهام تناسب : قیام کرده اند : 1- برپای ایستاده اند 2- شورش ، انقلاب/ مرجع ضمیر تو امام حسین (ع)     معن
یعنی نفس کشیدن تو خاک سرزمینتبه ضریح ارباب که رسیدم همین شعر روزمزمه  کردماما گریه امان ندادچه حالی بود سردرگم شده بودمدستپاچه بودم .انگار دعاها یادم میرفتحالا منجایی بودم که خیلی ارزویش را کرده بودم برایش اشکها ریخته بودم.اینجا خانه امن  عشاق بامعرفتسیدالشهدا.خداراشکرت این زیارت اخرصفر رابحساب اربعینبگذارالسلام علیک یا اباعبدالله .  
من اگر که آخرین زن زمین بودم شاید و اگر که اولین شاید بودم من اگر نه من اگر که تنها بودم، یکتا زن‌ترین زن‌ تنهاي زمین بودم اگر که من شاید کبودی نگاهم را میشد شست از کبود و از خموش و از تاریکی گاه درخشان تک ستاره وار شاید که اخت می‌گرفتم یک شب نشسته بر پله‌ی خانه‌ای من اگر که بودم تنها زن در این جهان با عشق و میشد که شاید بگویم آن زمان که دوخته بودم این کبود را در آن سیاه که دوستت دارم من و نه اما کنون که من ترسیده و خسته‌ام شاید و شاید کمی کبود
به یاد داشته باشم که دلیل اینکه در چند شغلی که بودم معمولاً نفری آشخور بودم این بود که خودم انتخاب کردم که جابجا بشوم و دچار نخوت و تکرار و خستگی نشوم که اگر می ماندم نفر قدری بودم برای خودم در هر سه جایی که کار کرده بودم مخصوصا مورد تست و تکنولوژی
پرنسسبهت گفته بودم اینو خودم خوب میدونمبهت قول داده بودم که بشی پرنسس توی خونمبهت گفته بودم از رود و ماه و اسموناز روزهاي خوبی که ساخته شدن تو ذهنمونولی خستم به خدا اول از دست خودمنمیدونم تا کجا بمونم حتی دیگه پشت خودممن دروغ بودم از اول پیش توخم و افسرده و مائیوس محال با نقاب کنار توبازم به یاد توبازم کنار توبهت گفته بودم زندگی رمانتیکیجمعه هامون پاشم و صبحونه  و بچه هامون یکی یکیبهت گفته بودم یه تراس نقلی و سبزچهارتا صندلی چوبی همه تو رو
پرنسسبهت گفته بودم اینو خودم خوب میدونمبهت قول داده بودم که بشی پرنسس توی خونمبهت گفته بودم از رود و ماه و اسموناز روزهاي خوبی که ساخته شدن تو ذهنمونولی خستم به خدا اول از دست خودمنمیدونم تا کجا بمونم حتی دیگه پشت خودممن دروغ بودم از اول پیش توخم و افسرده و مائیوس محال با نقاب کنار توبازم به یاد توبازم کنار توبهت گفته بودم زندگی رمانتیکیجمعه هامون پاشم و صبحونه  و بچه هامون یکی یکیبهت گفته بودم یه تراس نقلی و سبزچهارتا صندلی چوبی همه تو رو
پرنسسبهت گفته بودم اینو خودم خوب میدونمبهت قول داده بودم که بشی پرنسس توی خونمبهت گفته بودم از رود و ماه و اسموناز روزهاي خوبی که ساخته شدن تو ذهنمونولی خستم به خدا اول از دست خودمنمیدونم تا کجا بمونم حتی دیگه پشت خودممن دروغ بودم از اول پیش توخم و افسرده و مائیوس محال با نقاب کنار توبازم به یاد توبازم کنار توبهت گفته بودم زندگی رمانتیکیجمعه هامون پاشم و صبحونه  و بچه هامون یکی یکیبهت گفته بودم یه تراس نقلی و سبزچهارتا صندلی چوبی همه تو رو
من اگر نوشته بودم؛ میشدم متن هاي شاملو که از عشق لبریز باشم.
من اگر صدا بودم؛ میشدم تصنیف هاي شجریان که از آرامش پر باشم.
من اگر فکر بودم؛ میشدم ذهن دختری دیوانه که از شادی تهی نباشم.
من اگر گیاه بودم؛ میشدم سروی تنها تا همیشه سبز باشم.
من اگر سنگ بودم؛ میشدم دماوند تا استوار و مقتدر باشم.
من اگر خانه بودم؛ میشدم خانه ای کاه گلی در روستا که تشریفاتی از سادگی داشته باشم.
من اگر دست بودم؛ میشدم دست مادر تا چاشنی مهربانی داشته باشم.
 من اگر پا بودم؛
ما جفت‌مان رقاص بودیم. من رقاصِ فوق‌العاده‌ای بودم. اجراهايم در نیویورک و واشنگتن حرف نداشت. میلیون‌ها نفر از سرتاسرِ دنیا هر سال به مراسمِ رقص ِ من و گروهم می‌آمدند تا ما را از نزدیک تماشا کنند. بهترین اجرایم، شاید اجرایِ ایروانِ‌مان بود. یادم است از منتقدین امتیازِ بسیارِ بالایی گرفت و چیزِ دیگری که از آن اجرا به خاطر می‌آورم این است که آنجا او را دیدم. نه سرِ اجرا. وقتی کنارِ سالن ِ اجراییِ برایِ تمرین نشسته بودم و لم داده بودم رویِ سک
یک هفته در جوار امام رضا بودم. از اینجا از خانه از سازم و از همه چیزهاي همیشگی یک هفته دور بودم. آنجا انگار زمان متوقف می شود. گوشه ی حرم می نشستم. همان رواق همیشگی که از کودکی آنجا می رفتیم. همان رواقی که پر از کاشی هاي آبی و زرد است. من بودم و کتاب دعایی. من بودم و کاشی هاي آبی که از نگاه کردنشان سیر نمی شدم. من بودم و خلوتی که نهايت آرامش بود. از امام رضا خیلی چیزها خواستم. اول از همه؛ عشق بود. چون:زندگی بی عشق اگر باشد همان جان کندن استدم به دم جان
من خود جهنم بودم . می خواستم تو را بیاورم پیش خودم تا بهشت باشم.تا توی بهشت باشم . حق من نبود که آتش از پوستم بیرون بجهد . تو لیاقت بهشت بودن را  نداشتی . گمراه بودم  . تو سربراه ترین آدمی بودی که می شناختم . عزیز بودی . منفور بودم .
می خواستم برای یک روز هم که شده جایمان عوض شود . من بیایم توی بهشت تو . تو جهنم باشی . می سوختم هرروز و هرروز و تو شیرین و خنک سایه می انداختی .مبهوت بودم از کار جهان . از بودن هاي متفاوت مان . از سکوتی که بودی ، از هیاهویی که م
#شعر_آخر این منم تک ستاره‌ای بی نور قصه‌ای از زمانه‌هايِ دور اتفاقی عجیب و بی منظور مرده‌ای آرمیده در دلِ گور روز و شب بار غصه‌ام بر دوش ژنده پوشی غریبه و شبگرد ظاهرا سنگواره‌ای بی درد از درون طرحِ زخمیِ یک مرد شکلی از آنچه که نباید کرد دوره‌گردی غریب و ماتم‌پوش رشته کوهِ غرور بودم که. قله‌ای بی عبور بودم که. یکه مردی جسور بودم که . عاشقی بی شعور بودم که . آنچه امروز می شوم هم روش من درختی که بی ثمر شده‌ام بارها مالِ یک نفر شده‌ام باره
توی بدترین شرایط روحی روانی زندگیم بودم ، و چنان دچار تحولات روحی و درونی شده بودم که شوکه بودم ، از طرفی هم نمیدونستم این حسی که مثل ریسمان به دور روح روان و زندگیم پیچیده و گره ی کوری خورده با احساساتم چیه ، و چه اتفاقی در حال وقوعه. از طرفی هم هرکسی جای من میبود با توجه به سن هجده سالگیم و علاقه ی شدید قلبیم به بهار ، تصور میکرد که خب این پسرک دچار عشق و عاشقی شده. راستش خودمم تا حدودی چنين تصوری میکردم ، اما اتفاقاتی که درون مغزم و قوه ی تجز
+امروز رفته بودیم کویر دیگه محمد هم زنگ زده بود که نديده بودم قسمت نشد برا اولین بار صداش رو بشنویم
برق خوشحالی را در چشمانش دیدم ،دلم لرزید،این برق یک زنگ خطر است ،یک هشدار هشداری که خبر از رفتن میدهد.رفتن! چرانباید برود؟اوحق دارد که برود بالاخره معشوقه اش بازگشته است باتمام مهربانیش و ابراز پشیمانی میکند و او چشمانش برق میزند ،میخوانم حرف درون چشمان خوش رنگش را دلباخته است مثل من و من تنها برایش مدتی بودم .میبینی!حتی اسم اینکه برایش چه بودم و که بودم هم مشخص نیست فقط بودم ودل دادم به دلی که درونش جایی ندارم .
یا به قول خارجیا فکت: ۱- اولین باری که تونستم قرص رو مثل آدم قورت بدم، ۱۹ سالم بود. ۲- بچه که بودم خرما نمی خوردم و بهونه ام هم این بود که "سیاهه" ! ۳- اولین باری که کیوی خوردم دوم دبیرستان بودم. ۴- بلد نیستم اسکناسهاي پول رو مثل بقیه ی آدمها بشمارم. ۵- از عنکبوتها به شدت میترسم و هنوز کابوس عنکبوت دارم. ۶- هيچوقت فیلمای استار وارز رو ندیدم. ۷- با اینکه عاشق هری پاتر بودم ولی قبل از دانشگاه کتاباشو کامل نخونده بودم ۸- تمام تابلوهاي سردر مغازه ها،
دو شب قبل که من در حال دیدن فیلم "In the mood for love" بودم فاطمه هم میخواست همراه من فیلم تماشا کند و به همین دلیل یکی از فیلم هاي خوبی که بارها دیدن آن را به عقب انداخته بودم را دانلود کردم. فیلم هاي زیادی است که نديده ام، دیروز دوستی از من میخواست که فیلم به او معرفی کنم در حالی که فیلم هايی که من میبینم اصلا مورد پسند اشخاص نیست، نمیدانم دلیلش چیست البته اطرافیانم اینگونه فیلم ها را نمی پسندد و این دوست عزیز هم فیلم هاي جدید میخواست.
هی با خودم میگم اگر اونکارو کرده بودم.اگه اینکارو نکرده بودماگه اینجوری رفتار کرده بودم.اگهاگه.تو سرم اما و اگر هاي زیادی هستمغزم درک نمیکنه که قسمت نبوددرک نمیکنه که هیج برگی بدون اذن خدا نمیوفتهگذشت.تموم شد.
سلام یاسمن جان امروز تولد حضرت زینبه .قرار بود امروز جشن عبادت تو باشه. من خیلی براش برنامه ریزی کرده بودم. روی جزییاتش کلی فکر کرده بودم و پولامو جمع کرده بودم که به بهترین شکل ممکن برات برگزارش کنم. قرار بود توی خونه خاله فائزه یا نهاااایتا توی حسینیه نقسانی ها برگزار بشه. کلی دکور دیده بودم و قیمت مقوا و فوم دراورده بودم که اون دکور رو برات درست کنم. یه دکور سرمه ای و سفید شیک با گلهاي رز مقوایی که به صورت ال مانند بالای دکور قرارش بدم و یه تو

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

گروه تبلیغی جهادی فرستادگان رضا( ع)