نتایج جستجو برای عبارت :

دیدم دستسردارزمینافتاد

خود را میانِ معركه ، بیمار ديدم هفت آسمان را بر سرم آوار ديدم هم نخ نما ديدم علیْ اكبر و قاسم هم روی نیزه كودك شیرخوار ديدم مُردم و زنده شدم و میانِ گودال . آیینۀ جسمِ پدر را تار ديدم افتاد علم افتاد علمدار و پس از آن . ناموسِ خود را وسطِ بازار ديدم دور از نگاهِ مَحرمان ، نا مَحرمان را . نزدیكِ مَحرم هایِ خود ، بسیار ديدم ! حراجیِ معجر و گوشواره و خلخال . بزمِ شراب و مجلسِ اغیار ، ديدم روحِ دعا ، مظهرِ ایمان هستم امّا .
عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم؛ همان یک لحظه ی اول که اول ظلم را می ديدم از مخلوق بی وجدان جهان را با همه زیبایی و زشتی بروی یکدگر ویرانه می کردم. عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم؛ که در همسایه ی صدها گرسنه، چند بزمی گرم عیش و نوش می ديدم،نخستین نعره ی مستانه را خاموش آندم،بر لبِ پیمانه می کردم. عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم؛ که می ديدم یکی عریان و لرزان؛ دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین؛زمین و آسمان را،واژگون، مستانه می کردم.
یار ديدم یار ديدم ناز او بسیار ديدم در کنارش بی شمار اغیار ديدم ناز یار ارزان خریدند و کم از دلدار ديدم عشق را امروز نا هموار ديدم خالی از گار ديدم خوار ديدم * یار خندید بی خبر اینبار خندید مست و منگ آنسوتر از اسرار خندید زخم دل بگشود در من چونکه چندین بار خندید عاقبت نالید و بعد اغیار خندید او نه چون بیدار خندید زار خندید * وای بر من درنیامدهای» برمن ای زمان یک درب هم بگشای بر من بدتر از نی گشتم و دیگر نمانده نای بر من ای شبِ رؤیایی از نو آی ب
امیرالمؤمنین على علیه السلام مى فرماید:روزى با فاطمه محضر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله رسیدیم ، دیدیم حضرت به شدت گریه مى كند.گفتم :پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله ! چرا گریه مى كنى ؟فرمود:یا على ! آن شب كه مرا به معراج بردند، گروهى از ن امت خود را در عذاب سختى ديدم و از شدت عذابشان گریستم . (و اكنون گریه ام براى ایشان است ).زنى را ديدم كه از موى سر آویزان است و مغز سرش از شدت حرارت مى جوشد.زنى را ديدم كه از زبانش آویزان كرده اند و از آب سوزان
قبل از دوره ی آیلتس با هم چند باری همكلاسی بودیم. پسر خوبی بود، سه چهار سالی از من بزرگتر بود، یكی از رشته های مهندسی رو خونده بود و از همون موقع قصدش مهاجرت بود. تنها زندگی می كرد و صبح تا شبش به كار می گذشت. سر همون دوره، با یه خانمی آشنا شدم كه همراه همسرش می اومد كلاس. بعدها كه با این خانم بیشتر صمیمی شدم، بهم گفت می دونستی مهدی یه جور دیگه نگات می كنه؟» گفتم مهدی با همه همینه. كلا مدلش مهربونه.» گفت من مطمئنم، حتی همون شب همسرم بهم گفت. ‌مر
مناجات با امام حسین علیه السلام/شب اول محرم شکر خدا ديدم دوباره پرچمت را شکر خدا ديدم سیاهی غمت را ديدم دوباره روضه های ماتمت را ديدم دوباره نوحه و شور و دمت را باور نمی کردم محرم را ببینم بر سر در این خانه پرچم را ببینم ما را همین شور عزایت زنده کرده ما را نوای نینوایت زنده کرده ما را هوای روضه هایت زنده کرده ما را نسیم کربلایت زنده کرده ما در میان روضه ی تو قد کشیدیم از لطف تو امروز به اینجا رسیدیم امسال اگر که باز هم این روضه بر پاست ما که یقی
دیشب یه خواب خیلی باحالی ديدم که قبلا هم تو این سبک خواب ديدم.خواب ديدم که بچه شدم با تجربیاتِ الانم. میخواستم بزنم تو کار بیت کوین چون میدونستم قراره گرون بشه. ی کلی کار باحال میخواستم بکنم که مامانم اومد بیدارم کرد خوابمونو خراب کرد.خلاصه که شما هم از این خوابا ببینید.
خواب ديدم طلافروشی پسر بزرگش نقشه کشیده توی طلافروشی با آتیش بابای خودشو بکشه . منم ديدم خدیجه هم اونجاست منم اونجام و از نقشه پسر باخبر شدم و یه سیم از کامپیوتر درآوردم و ديدم اتیش باباشو نکشت . و مغازه اتیش گرفت و طلاهاشون کم شد توی ویترین . منم میتونستم بردارم ولی برنداشتم.خلاصه با اون پسرش که متاهله میخواستیم صحبت کنیم درباره دوربین و این قضیه باباش و غیره . و ديدم خیلی در معرض توجه ام از سمت ادما 
بسم الله الرحمن الرحیم بابایی بیا دورت بگردم چن روزه عمه مو خسته کردم مثل گل خزون شدمو زردم میدونی اسیر رنج و دردم بابا تویه خرابه شبی بریدم سرتو ديدم باید بگم برا تو چه ها نديدم سرتو ديدم غم تو رو بابایی به دل سپردم به جون خریدم قسم به مادرم من به جون رسیدم سرتو ديدم بابایی تو رفتی موندم تنها تو غارت شدم شبیه زهرا روخاکا خار روی سینم جا شد پهلوهام پهلوهای زهرا شد بابا تویه خرابه شبی بریدم سرتو ديدم باید بگم برا تو چه ها نديدم سرتو ديدم غم تو ر
خواستم به تواضعت راضی شوم و بگویم تو فقط یک "سرباز" هستی ، ديدم کم است ، نیستی. خواستم همصدا با ملت وامت شوم وبگویم تو"حاج قاسم سلیمانی"هستی ،نه نمی رساند،ديدم که نیستی. خواستم به فرمادهی ات قانع گردم و بگویم " فرمانده سپاه قدسی " ، ديدم که نیستی . خواستم به سایردرجات نظامی ات رضایت دهم و بگویم سرلشکری وسپهبدی،ديدم که نیستی. نه ،اینها همه هستی و اینهمه تو نیستی . تو فرمانده چشم های اشکباری . تو غرش رعد ستمدیدگان و مظلومان درآسمان استکبار و مستکبر
خواب ديدم توی کوچه های گلی راه می رم و دنبال امام زاده ای هستم که دعا کنم تا تو بیایی یک در بزرگ بسته رو ديدم خیلی بزرگ بود و من در مقابلش کوچیک بودم داشتم برای اومدنت دعا می کردم اونطرف در رو ديدم انگار بالای بالا بودم توی آسمان ها اما در بار نشد بعد از کوچه پس کوچه ها گذشتم/ خوب دیگری هم ديدم که انگار توی دیوارهای بلند و کوچه مانند باریک و یک چشمه آب دارم برای اومدنت دعا می کنم . من هر چی خواب می بینم یادم می ره دارم انگار کم کم خودم رو هم فراموش
امروز بحث سیگار و اینا شدخالم گف اگه می‌خوای بکشی بگو واست بخرم گفتم اوکی:))خب می‌دونست من قبلا می‌کشیدم:))رفتیم کافه و من باید سعی می‌کردم که دودو از بینی ندم بیرون و چس دود باشم:))داشتم با گوشیم کار می‌کردم سیگار گوشه لبم بود:)) همینجوری داشتم کام می‌گرفتم ديدم یکی داره از زیر میز بهم لگد می‌زنهديدم کیاناسسرمو اوردم بالا ديدم خالم با یه لبخند "که اینطور" بم زل زدهچقد بش بگم ب ننم نگه؟:)))با این بار می‌شه بار چهارم:))) 
دانلود آهنگ جدید مسعود صابری به نام خوابتو ديدم ترانه سرا : هادی زینتی ، آهنگساز : هادی زینتی ، تنظیم کننده : شجاعت شفایی Download Music Masoud Saberi – Khabeto Didam خوابتو ديدم روی ماهتو ديدم روی موهای افشون تو هی دست میکشیدم از خواب پریدم دیگه تصویر اون لحظه زیبارو نديدم عشقم این آهنگ را از رسانه آهنگ خوب با دو کیفیت ۳۲۰ ،۱۲۸ به همراه پخش آنلاین و متن آهنگ دانلود کنید آثار بیشتر از : مسعود صابری
یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود دل چو از پیر خرد نقل معانی می کرد عشق می گفت به شرح آن چه بر او مشکل بود آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم خم می ديدم خون در دل و پا در گل بود بس بگشتم که بپرسم سبب درد
از خانه بیرون می‌زنم ، اما کجا امشب ؟شاید تو می‌خواهی مرا در کوچه‌ها امشبپشت ستون سایه‌ها ، روی درخت شبمی‌جویم اما نیستی در هیچ جا امشبمی‌دانم آری نیستی ، اما نمی‌دانمبیهوده می‌گردم بدنبالت چرا امشب ؟هرشب تو را بی‌جستجو می‌یافتم امانگذاشت بی‌خوابی بدست آرم تو را امشبها . سایه‌ای ديدم ، شبیهت نیست ، اماحیف ایکاش می‌ديدم به چشمانم خطا امشبهرشب صدای پای تو می‌آمد از هرچیزحتی ز برگی هم نمی‌آید صدا امشبامشب ز پشت ابرها بیرون نیامد م
دیشب خواب ديدم، خواب ديدم برام پیام فرستادی و آهنگ و.، داشتم گوش میدادم که یهو ديدم تو ماشینم و تو کنارم نشستی و داری نگاهم میکنی. کلی قربون صدقت رفتم و از سر و کله و دست و همه جات رو بوسید، توام هی میگفتی عه چت شد یهو انگار منو ندیدی. هی بهت میگفتم خب دلم تنگ شده، خب فلان و بیسار و هربار با خنده هات ضعف میرفتم و. گرفتمت بغلم و سرت رو گذاشتم تو بغلم و یادم نیست چی گفتم ولی همونجوری نازت میکردم و تو از ظاهر جديدم میگفتی و من همش تاکید میکردم که نم
سومی برمیگرده ب خ وقت پیش تقریبا،قبل از مسترسان شاین. Sense and sensibility مال 1995 و اقتباسی از کتاب جین آستین. حتی اگر اینو جایی هم نخونده بودم از سبک ماجرا و حرفاشون قسم میخورم که می‌فهمیدم اقتباسی از یکی از کارای اونه. چطور؟ خب برمیگرده به خیلی وقت پیش. من اول فیلم pride and prejudice رو ديدم و بعد کتابشو خوندم. اون هم اقتباسی از غرور و تعصب اثر جین آستین بود، (و تا ابد جزو بهترین فیلم‌هایی که ديدم خواهد بود) و وقتی s&s رو ديدم، واقعا با خودم گفتم اگر
تئاتر "هرکس‌ یا‌ روز میمیرد یا شب، من شبانه‌روز" را ديدم.آدم‌ها را ديدم.تاریکی را ديدم.اگر آدم‌ها نبودند میتوانستم ، پتانسیلش را داشتم که گریه کنم.اما آنها بودند و من تماما از اول تا آخر این یک ساعت و نیمه را بعض کردم.من امشب از دیدن آن صحنه لذت نبردم بلکه یک عالمه غصه‌ی جدید و قدیمی توی دلم ریخته شد.سرم پر از وزنه‌های سنگین است و دلم ترسیده است.آقای جیم !اگر اینجا را میخوانی من را ببخش بخاطر ندیدن و نیامدن به تئاترت.حالا فهمیده‌ام که من ظر
اخیرا یه چند تا بچه گربه به خونه مون رفت و آمد می کنن. البته علاوه بر اینا یه گربه ی نر هم میاد خونه مون : اخیرا چن بار ديدم این گربه نر بچه گربه ها رو از خودش دور میکنه! البته از دور دیده بودم این اتفاق رو. تا اینکه بالاخره یه روز از نزدیک ديدم و اصل قضیه رو گرفتم! وقتی به گربه نر نزدیک شدم، ديدم داره دماغشو بالا میکشه! تازه عطسه هم کرد و آب دهنش پرت شد بیرون! اینجا بود که فهمیدم چقدر این گربه بوی انسانیت برده! میخواسته با دور کردن اون بچه گربه ها مر
#حکایت از تیمورلنگ سوال کردند كه: چگونه امنیتی در كشور پهناور خود ایجاد نمودی كه وقتی زنی با طبقی از جواهرات طول كشور را طی می‌كند؛ كسی به او تعرضی نکرده و جسارتی نمی‌كند؟ در جواب، جمله كوتاه ولی با تاملی می‌گوید: در هر شهری که ی ديدم، گردن داروغه را زدم!!
من از پشت پنجره ی اتاقممردی را ديدمتكیه زده به دیوار حیاطكه تمام قداز گوشه ی چشمانش زل زدهبه سیگارش پک میزندو هیچ كس ندانست اشكی كه نریخت به كدامین سو گریختمن اما از عطر گس نفس هایشلرزه بر اندامم نشست و هیچ كس نفهمید پنجره اتاقم را به كدامین گناهش كوبیدم
سلام من اومدم بلع زنده امیه دانش آموز داریم نیکی۴سالشه همش دنبال پسراست از همین سن امروز رفتم از کلاس بیرون وقتی برگشتم ديدم زیرمیزرفتن حالا که نگاه کردم ديدم ارتین دست کرده تو شلوار نیکی داره به اونجاش دست میزنه
اومدم بگم "دلبر که جان فرسود از او" کجایی؟یهو ديدم غرقم تو قیره سیاهه تنهاییدوباره اومدم صدات کنمگفتم مرا تا جان هست امید آمدنت هست دلبراااديدم گوشاتو محکم با دستات گرفتی نشنوی حرفاموگفتم ببین بی تو جانی در بدن نیست، حواست هست؟ دل که نه جان میبری. ديدم با دستاش چشماتو گرفته نبینی ولی دلبر ندیدی که" جانم میرود"ندیدی، نشنیدی، رفتی. اومدم خاطره هاتو بریزم تو چاهه فراموشیخودم باهاشون افتادم تو چاهدیدی؟ فراموش کردنت نمی‌شود که نمی‌شود
آنها زن زیبا را برنو می نامیدند ، زن بلند قد را نیز برنو می گفتند . مشخص نبود زن را بیشتر دوس داشتند یا برنو را ولی هر مرد بدنبال دو برنو بود برنوئی بر دوش و برنوئی بر آغوش. بخارای من ایل من استاد محمد بهمن بیگی بزرگ
پدر  می گفت  کار از بی حسابی  می پاشد.در یک روز  ديدم  که  کارمند بنیاد جانبازان  چطور صاحب کارخانه  شده  و پسر عموی  بیچاره  جانبازم  چطور  در فقر و فلاکت در نقاهتگاه  این بنیاد زجر می کشد.ديدم  اماکن به شکایت  مواد فروش  محل کسب دارای مجوز را تعطیل کرد.ديدم که چطور  یک جوان  با همت بلند خود گرسنگان  بلوچستان  راپوشش  داده و ديدم  که چطور  چند عوضی  از خدا بیخبر میلیاردها دلار سرمایه  این کشور را به تاراج  داده اند.برنامه عصر جدید  ایران 
چن وقت پیش تو یه وبی یه کامنتی ديدم با این مضمون که اوه چه وب خوبی و این حرفا و چه عجب ما به وب خوب‌ تو بلاگفا ديدم واس کسیم که همچین کامنتیو گذاشه بودخوب وب خوبی داش بعد رفتم تو وب کامنت دهنده و فهمیدم مث که کامنته از همین کامنتای اسپمه کامنتای اسپمم عجیب شده :|راسی سال نو مبارک:دی
سلام چند وقت پیش خوابی در مورد شما ديدم.خواب ديدم تو یه جایی مثل مترو نشسته بودم، دختر جوانی که فکر می‌کردم از این ترم اولی‌های دانشگاه باشه، لبخند ن اومد طرفم و بهم گفت: سلام خانم بهم یه امضا میدین؟ منم خنديدم و گفتم: باشه ولی من که شخصِ خاصی نیستم که چنین چیزی از من میخوای! بهم گفت: نه برای خودتون، بخاطر استادتون میگم! با تعجب نگاهش کردم و پرسیدم استادم؟ گفت آره و به گوشه مقنعه‌ام اشاره کرد، وقتی نگاه کردم ديدم کنار مقنعه‌ام عکس شما رو
تازه ديدم که دل دارم، بستمش راه ديدم نرفته بود، رفتمش جوونه‌ی نشکفته رو٬ رستمش ویروس که بود حالیش نبود هستمش جواب زنده بودنم مرگ نبود؛ جون شما بود؟ مردن من مردن یک برگ نبود؛ تو رو به خدا بود؟ مرحوم حسین پناهی
یکی از مسائلی که همیشه ذهنمو درگیر کرده رابطه بین خانواده شوهر و عروسه. با چیزی که در از رابطه مامانم و مامان بزرگم ديدم، از مادرشوهر بینهایت ترسیدم و بدم اومده. خودم ديدم که مامان بزرگم چقدر در حق مامانم بی انصافی میکنه. اوایل فکر میکردم که شاید مشکل حساسیت مامانم باشه ولی وقتی مامان بزرگم اومد و با ما زندگی کرد ديدم که مشکل بی انصافی مامان بزرگم. این ظلمی که از جانب یک زن در حق یه زن دیگه میشه برام قابل تحمل نیست.
سلام به همگی
خیلی وقت بود كه وبو آپ نكرده بودم.دلمم خیلی براتون تنگیده بود
این عكسو وقتی ديدم كلی حال كردم. خیلیا میگن فتوشاپه!!!اصلا فتوشاپ باشه "6تایی ها" یه لقب جهانیه كه همه میشناسنش پس دیگه جای هیچ بحثی نمیمونه.
فقط اینكه دم علی آقا گرم.

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها