نتایج جستجو برای عبارت :

زمزمه تو مهر مهتاب منی

به عشق تو یا هو میزنمحرمتو جارو میزنم (تو حرم تو زانو میزنم*)آقا فدات شم - آقا فدات شمتو مهر و مهتاب منيآقا تو ارباب منيآقا فدات شم - آقا فدات شمفدای لطف و کرمتکه رام دادی تو حرمتآقا فدات شم - آقا فدات شمآقا ببین که خسته امببین که دل شکسته امدرد منو خوب میدونیغمو از چشمام میخونیآقا فدات شم - آقا فدات شمدست منو دامان تودرد منو درمان تومریضا رو شفا میدیدردا رو زود دوا میدیبرات کربلا می دیآقا فدات شم - آقا فدات شمفدای لطف و کرمتکه رام دادی تو حرمتآق
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود در زمان های قدیم در شهری دور، زن و شوهری زندگی می کردند که یک دختر به نام مهتاب داشتند. مهتاب دختر کنجکاوی بود و همیشه سعی می کرد چیزهای تازه یاد بگیرد.مادرش به او آشپزی و خیاطی و پشم ریسی و پارچه بافی و قالی بافی یاد می داد و برایش قصه های قدیمی تعریف می کرد. پدرش عطار بود؛مهتاب از او اسم و خاصیت گیاهان دارویی را یاد می گرفت و در درست کردن معجون ها و خشک کردن گیاهان،کمکش می کرد
یکی را دوست میدارم ولی او هرگز نمیداندنگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه منولی او هرگز نمیخواند.به برگ گل نوشتم من:"تو را من دوست میدارم"ولی او برگ گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند.به مهتاب گفتم:"ای مهتاب،سر راهت به کوی او سلام من رسان و گوتو را من دوست میدارمولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش لغزید،یکی ابر سیه آمد و روی ماه تابان را بپوشانید.صبا را دیدم و گفتم:"صبا دستم به دامانت،بگو از من به دلدارم،تو را من دوست میدارمولی افسوس و صد اف
نام رمان: معاوضه مهتاب و خوننام نویسنده: مهسا اربابیژانر رمان: تخیلی، عاشقانه، درامخلاصه رمان:این‌جا همه چیز درحالِ مبادله شدن است.دو حزب که دنیا دنیا با یک‌دیگر فرق دارند و کدورتی که بین‌شان حاکم است، آن‌ها را بی‌نهایت از هم دور کرده است.دو تن از آن‌ها، ناخواسته با یک‌دیگر پیمان دوستی بسته و سعی بر از بین بردنِ فاصله‌ها دارند.برای از بین بردنِ این فاصله، تنها معاوضه‌ی دو چیز لازم است!مهتاب در برابر خون.خون در برابر مهتاب.این رمان رو
 پشت ابر نمان زیبای منآسمانِ شهر گرفته استکمی بیا پشت پنجرهو به ماه بیاموز ، مهتاب بودن را!بگو که پنجره های شهر دیرپاییست که رنگ مهتاب ندیده اندو شبچاره ای جز خواب برای تنهایان نداردبگو که مهتاب بودنبه نور نیست ، به روشنایی نیستبگو که ماه ، همسفره ی شب نیست!بگو که مرگِ پنجره هارا فقط مهتاب میفهمد.زیبای منعشق تلویحیست از روحِ تو!ازین روست که تمام عاشقان تو شاعر می شوند!اما من، شاعرِ جنگجوی توام!زیبای مناگر دستِ این شب سیاه چرده امانم بدهدا
نورسیده های کتابخانه مهتاب عبارتند از : پایگاه کودک:اعداد شگفت انگیز در زندگی جانوران سرک کشیدن زیر پوست شهر ببخشید، این کتاب من است می خواهم از درخت ها مراقبت کنم نه، من برنده شدم پایگاه اصلی:غواص ها بوی نعنا می دهند چای خوش عطر پیرمرد لباس آویخته این خانه پر از نام محمد است سه جلد از شرحی بر خطبه های نهج البلاغه ره نمای طریق عصر جدید
باسلام برنامه مهتاب نوردی باشگاه بزرگمهرقاینیاین برنامه ساعت ۲۰:۰۰ شروع وشرکت کنندگان مسیر پارک جنگلی قهستان تاسه درختی را بصورت رفت وبرگشت پیمودند.از حضور مسمتر مربی وبازیکنان والیبال بانوان وآقایان باشگاه تشکرمیشوددرپایان ازشرکت کنندگان باچایی آتیشی پذیرایی شدبرنامه درساعت:۲۳:۰۰ درجمعی بسیارصمیمی  به پایان رسید.چهارشنبه:        ۹۸/۷/۲۴شماره برنامه:    ۶۱-۹۸سرپرست برنامه: آقای محمدصحراگردمسیر مهتاب نوردی در نقشه  ـــــــــــــــ
این که بنشینم و پا روی پا بیندازم و به چرت و پرت های دیگران درباره ی خودم فکر کنم که چیزی نیست جز وقت تلف کردن به جای آن می توانم کتابی که دوست دارم بخوانم یا فیلم ببینم اما امان از دست ذهنم که مجال هیچ کاری را نمی دهد و فقط از سخن های کهنه ی آدم ها پر و خالی می شود .نمی دانم کجای زندگی ایستاده ام باید خودم را دریابم مهتاب همین لحظه را دریابم باید بدانم در جریان زندگی کجای کارم ؟ چه شد؟چه خواهد شد؟ آدم های زندگی من نقش پر رنگی در زندگی من دارند چه
تابیده بر شب‌های من مهتاب رویتتابیده جانم در خم و پیچان مویتگر در سرم افتد دلم تنگت نباشدپر می‌زند روحم به محض شرح بویتسوی خودم، اما در این خود جز تو کس نیستدر خلوت خود پر زنم آشفته سویتآشفتگی‌های مرا از شانه وا کناز دست رفتم تا بیفتم پای کویتآیینه‌داری می‌کنی تا خویش بینیافتاده در آیینه‌های روبرویتای آرزوهای بزرگ سینه منغم نیست آن آنی که باشم آرزویتبر بالش پرواز شعرم خواب نازتدر برکه قدیسی است با آواز قویت19 آبان 1398 خورشیدی
مهتاب کرامتی به عنوان اولین بازیگر فیلم سینمایی پیتوک» با این پروژه قراداد بست.به گزارش رسیده، پیش تولید فیلم سینمایی پیتوک» به کارگردانی سیدمجید صالحی به انتها نزدیک شد و بزودی کلید می خورد.مهتاب کرامتی اولین بازیگری است که با این فیلم قرارداد بسته است.در خلاصه داستان پیتوک» با موضوع اجتماعی آمده است: وقتی میز بیلیارد از توپ ها خالی میشه، پیتوک وسط اون میز تنها می مونه، تنهای تنها … .»پیتوک» اولین فیلم بلند سینمایی سید مجید صالحی ا
تنها در این ویرانه‌ها با عشق تو سر می‌کنمویرانه‌ها را معبد عشق کبوتر می‌کنملیلای بی‌تکرار من! تکرار مجنون را ببین!دیوانگی را در جهان شرحی مکرر می‌کنمتقصیر کوه بیستون؛ از حسرت فرهاد چیست؟!من بوسه‌ی عشق تو را از تیشه باور می‌کنمبا نام تو تقدیر من سی پاره‌ای از نو نوشتاین آیه‌های تازه را با نامت از بر می‌کنمرؤیای مرداب دلم جز زورق مهتاب نیستکابوس موج تیره را با شب برابر می‌کنممن کام شستم دیگر از پیمانه‌های آب تلخهر چند با تلخاب غم هر ش
وقتی مهتاب گم شد» ، کتابی که رهبر انقلاب بارها به خواندن آن توصیه کرده و برای آن یادداشتی منتشر نموده بود. فرمانده سپاه قدس هم با خواندن این کتاب  یادداشتی  با عنوان برادر جامانده‌ات قاسم سلیمانی» خطاب به علی خوش‌لفظ نویسنده کتاب ، منتشر کرده است .
سلام اینروزها موضوع برای حرف زدن زیاده و از همه مهمتر وقت زیاده. اما میخام راجع به خواهر کوچیکم که از من سه سال بزگتر هست بگم اسم خواهرم میذارم مهتاب. خب اگه از اولش بخام بگم بذارین قصه اشو کامل بگم براتون البته خلاصه .این اولین باره که برا مخاطبان دارم مینویسم البته اگه مخاطبی پیدا شه مهتاب از اول دبیرستان افتاد تو خط ازدواج و رابطه با پسرها یادمه که تو اون سن اولین شکست عشقیشو خورد که مهدی ازدواج کرده و پیش دوستش گریه میکرد در حد تیم ملی!!!
ده سال پس از رحلت حضرت رسول(ص) و حضرت فاطمه(س)، بنابر وصیت خود حضرت فاطمه (س) وقتی علی(ع) به فکر گرفتن همسر دیگری بود، عاشورا در برابر دیدگانش بود. برادرش عقیل » را که در علم نسب‏ شناسی وارد بود و قبایل و تیره‏ های گوناگون و خصلتها و خصوصیّتهای اخلاقی. زندگینامه مادر مهتاب حضرت ام البنین (س) السلام ای گوهر دریای عشق السلام ای لاله صحرای عشق السلام ای مظهر صبر و وفا السلام ای زوجه شیر خدا السلام ای باغبان لاله‏ها ای به حیرانت همه آلاله ‏ها خوا
گوجه و پیازی خریده بودم و تف به ریا با زمزمه آیه ای به سمت اهل و عیال برمی گشتم که به یک باره برای چندمین شب به صحنه ای برخورد کردم که هم از مختصر خرید و هم زمزمه ای که می کردم شرمنده شدم!؟ از اخبار درد و رنج امروزهای مردمان کم دل نازک شده بودم که خبرهای متفرقه آلام دیگرانی هم بر آنها افزود و آخر شبی به مشاهده تعدادی کارگر روزمزد که در این ساعات (حدود ۱۱ شب) در محل تجمع کارگران فصلی به امید کاری ایستاده اند به آن مزین شد!!! حالا این شب ها که هوا متعد
چو مهتابی شدم در زیر یک ابر که جز باران ، دوای دیگرش نیست. ‏⁧
خیلی از شعرای معاصر ایرانی به نظرم بهشون کم لطفی شده. خیلیاشون یه شعر خیلی معروف دارن و بقیه شعراشونو خیلی کسی نمی خونه. یا حداقل اونقدری که لیاقت اون شعراست. یکیشون به نظرم  فریدون مشیریه. شعر بی تو مهتاب شبی فریدون مشیری خیلی قشنگه ولی شعرای دیگه ای هم داره که به نظر من همونقدر یا حتی بشتر، زبیان. یکیشون این شعره:همه میپرسندچیست در زمزمه مبهم آبچیست در همهمه دلکش برگچیست در بازی آن ابر سپیدرو.ی این آبی آرام بلند.که ترا می برد اینگونه به ژ
     بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتمهمه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتمشوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،شدم آن عاشق دیوانه که بودمدر نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشیدباغ صد خاطره خندیدعطر صد خاطره پیچیدیادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیمپرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیمساعتی بر لب آن جوی نشستیمتو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهتمن همه محو تماشای نگاهتآسمان صاف و شب آرامبخت خندان و زمان رامخوشه ماه فرو ریخته در آبشاخه ها دست برآ
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتمهمه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتمشوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودمشدم آن عاشق دیوانه که بودم !در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشیدباغ صد خاطره خندیدعطر صد خاطره پیچید
یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیمپر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیمتو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهتمن همه محو تماشای نگاهتآسمان صاف و شب آرامبخت خندان و زمان رامخوشه ماه فرو ریخته در آبشاخه ها دست برآورد
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتمهمه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتمشوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودمشدم آن عاشق دیوانه که بودم !در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشیدباغ صد خاطره خندیدعطر صد خاطره پیچیدیادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیمپر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیمساعتی بر لب آن جوی نشستیمتو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهتمن همه محو تماشای نگاهتآسمان صاف و شب آرامبخت خندان و زمان رامخوشه ماه فرو ریخته در آبشاخه ها دست برآورده
کم زمزمه کن طبعِ نفسگیر ، غمم راتا کی بزنم در دل پر خون قلمم رابگذار به حالِ دلِ خود،اشک بریزمتا بلکه بشویم هوسِ بیش وکمم رادر حالِ فرو ریختنم ، خانه ات آبادکم زله شو ارگِ بمِ  زیر و بمم راپروانه صفت منتظر آتش مرگممشتاق ترینم که ببینم عدمم راای آینه ،ای عشق ، نشد ازتو نگویمآنقدر زلالی که شکستم قسمم رامن آمده بودم که بمانم تو بریدیهم پای مرا ،هم نفس تازه دمم رااز خیر رسیدن به تو هرچند گذشتماین بار  دلم خواست  ببینی جنمم را*** هرچند که عادت ب
می تراود مهتاب
میدرخشد شب تاب
نیست یك دم شكند خواب به چشم كس و لیك
غم این خفته ی چند
خواب در چشم ترم می شكند
نگران با من استاده سحر
صبح می خواهد از من
كز مبارك دم او آوردم این قوم به جان باخته را
بلكه خبر
در جگر لیكن خاری
از ره این سفرم میشكند
نازك آرای تن ساق گلی
كه به جانش كشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم می شكند
دست ها می سایم
تا دری بگشایم
بر عبث می پایم
كه به در كس آید
در و دیوار به هم ریخته شان
بر سرم می شكند
می تراود مهتاب
می د
نتایج مسابقات علمی کاربردی در رشته ی طراحی و دوخت در قسمت تئوری به شرح ذیل است: فاطمه رحیمی-هنرستان حجاب ناحیه ی 2 خرم آبادمهتاب ایرانشاهی-هنرستان قائم شهرستان امینا حیدری- هنرستان فاطمه زهرا بروجردزهرا باجلان- هنرستان قالیچه چیان بخش سیلاخورمحبوبه سلیمانی میوله- هنرستان فضیلت ناحیه ی 2 خرم آبادراضیه مجیدی فر-هنرستان ایران شهرستان دورودنسترن شعبان- هنرستان حجاب نحیه ی 2 خرم آبادفاطمه کوشکی- هنرستان فیض بروجردمهتاب گودرزی- هنرستان فیض
آذری جهرمی: برخی می‌گویند ‌ها را نیز فیلتر کنید اما نمی‌توان این کار را کرد. مگر فقط یک وجود دارد؟ زمانی که ۳۰ میلیون نفر دنبال هستند و شرایط اقتصاد بسیاری از افراد باعث می شود به این فضا دسترسی داشته باشند، حتما راه خود را برای استفاده از پیدا می‌کنند. نمی‌توان لشکری درست کرد که دنبال این موضوع باشند. آذری جهرمی درباره زمزمه‌هایی که در خصوص فیلترینگ اینستاگرام به گوش می‌رسد، افزود: من زمزمه‌ای نشنی
ما انسانها چرا و در چه شرایطی دروغ می گوئیم .چرا با دل کسی که از جان و دل دوستمان دارد بازی می کنیم . پاسخ اینجاست اصلا دوستش نداشتیم ایم ! به همین سادگی اصلاً علاقه ایی وجود نداشته که بخواهد از بین برود . یک وابستگی ، چیزی شبیه به این . به طرف مقابل ناخودآگاه به دروغ گفته ایم که دوستش داریم حالا که دل ساده او باور کرده می گوئیم به این دلیل و آن دلیل دیگر از تو بدمان  می آید . چرا الان بعد از این همه مدت از او بدت می آید بعد از 7 سال زندگی از او بدت می
" یلدا " امتداد شب عمق چشم ها رقص شمع سایه ی پروانه ها فال مهتاب لبخند تلخ بوسه ی برف شاخه های زخمی راز انارها خاطرات گنگ نفس های سرد پاییز رویاها #حبیبه_عزیزی #مکتب_اصالت_کلمه #مکتب_عریانیسم #واژانه
هم اکنون اینجانب اعلام میدارم که یک ماه تمام گفتینو رو چک نکردموبه دلایلی کلا پودمش و از نو درستش کردمپس خانم هایی که نمیخوام بگم که خواهرای گرامم بودن و نمیخوام بگم یکیشون مهتاب بوده.منو با کامنتاشون کچل کردن که چرا جواب نمیدی؟مردی؟زنده ای؟آقا!من اعلام میکنم که زنده ام!و واقعا وخت نداشتم به وبم برسم و به همتون میقولم که فعالیتمو بیشتر بنومایم و جان مادراتون اینقدر کامنت خصوصی ندین!مهتاب جان جلوی همه اعلام کردم که باهات نقهریدم روانی
محسن ابراهیم زاده 17 شهریور سال 1366 در تربت حیدریه متولد شد. مدتی در کرج ساکن بود ولی در حال حاضر ساکن قلعه حسن خان شهر قدس» می باشد، نخستین بار بـه طور جدی صدایش در تیتراژ برنامه مهتاب از شبکه تهران شنیده شد، او درسال 1396 برای برنامه مهتاب شبکه تهران تیتراژ ویدیویی خواند کـه بـه شدت او را بـه محبوبیت و شهرت رساند، نام این آهنگ سال نو می باشد.
آهنگ جدید محسن ابراهیم زاده گل پونه
چقد سخته از یاد بردن قولایی ک ی روز میگف مردونست اما ب عمل ک ‌رسید از یاد بردشون و‌ ت از اونجا ب بعد هیچ قول‌ مردونه ای رو‌ نتونستی باور کنی چقد سخته از یاد‌ بردن حرفایی ک ی روز برا ادامه زندگیت امید بخش بود اما الان یاد اوری اون حرفا مث‌ نمک پاشیدن رو زخمته ک تموم وجودتو ‌میسوزونه هی دعا دعا میکنی ای کاش این درد لنتی زودتر تموم شع چقد سخته دوست دارمایی ک تو گوشت زمزمه میکردو با رفتارای الانش مقایسه کنی بعد ب خودت بگی ای دل غافل،کجای کاری ت
بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،شدم آن عاشق دیوانه که بودم.در نهانخانه جانم، گل یاد تو، درخشیدباغ صد خاطره خندید،عطر صد خاطره پیچید:یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیمپر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیمساعتی بر لب آن جوی نشستیم.تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.من همه، محو تماشای نگاهت.آسمان صاف و شب آرامبخت خندان و زمان رامخوشه ی ماه فرو ریخته در آبشاخه

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

مرکز آموزش و آزمون بین المللی مهر ICDL سیستم های اطلاعات مدیریت چاپ لباس لیوان پازل کاشی مرودشت