نتایج جستجو برای عبارت :

متن شعر پیر چنگی

یک لب به لب لعل و دست، اندر کمر یارشآتش زده بر عود و چنگي زده بر تارشیک دست به دست یار، دستی به چلیپایشیک چشم، به چشم ناز، چشمی به سراپایشیک لب به جام می، یک بوسه به گیسویشبرقی به همه عالم زد، آن خنده ی نیکویش
سلام دوستان. سخن اول این که. ملالی نیست جز دوری شما! سخن دوم این که. در حال تماشای یک فیلم انگلیسی در ژانر وحشت هستم، اما دیدنش چنگي به دلم نزده. هر چی باشه، این یه فیلمه، یه قصه است، نه چیزی بیشتر. در واقع، اون چیزی که به دل، به قلب و روحم چنگ انداخته، منظره ی وحشتناکی است که امروز صبح، به چشم دیدم. در جریان بازدید از یکی از پارک های فن آوری و مراکز رشد استان تهران، با کتابخانه ی چوبی کوچک و کم کتاب و به روز نشده ی این مرکز مواجه شدم، در حالی که
(زنده ی ابدی) چو از ازل به خیال رخت به جوش و خروشم الی الابد به ره عشقت ای نگار بکوشم مرا به آب بقا تا به کی فریب توان داد که زنده ی ابدی در کنار آن لب نوشم نه شوق بادهٔ دوشم نموده مست که امشب ز پا فتاده ی عشقم اسیر آن بر و دوشم اگر چه واله و دیوانه ام به وادی هجران به راه وصل عزیزان قسم به عشق بهوشم رسیده شهرت و آوازه‌ام اگرچه به گردون در آستانه ی عشق رخت خمود و خموشم درآن دمی که رقیبم هوای کوی تو دارد چرا بر آتش غیرت سپندسان نخروشم شدم به میکدهٔ عش
در مسجد و در کعبه به دنبال خداییم از حس خدا در دلمان دور و جداییم هم مسجدو هم کعبه وهم قبله بهانه است دقت بکنی نور خدا داخل خانه است در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟ اول تو ببین قلب کسی را نشکستی؟ اینگونه چرا در پی اثبات خداییم؟ همسایه ی ما گشنه و ما سیر بخوابیم برخیز و کمی کعبه ی آمال خودت باش چنگي به نقابت بزن و مال خودت باش تصویر خدا پشت همین کهنه نقاب است تصویرخداواضح وچشمان توخواب است شاید که بتی در وسط ذهن من و توست باید بت خود ، با نم با
ایده ای که میتونستم راحت ب سرانجام برسونم و نمایندگیش رو به عهده بگیرم رو خیلی راحت فروختم به یه آدم عیاش که حالا خودمو می پیچونه. کی بود قرار بود سواری نده؟ من.کی همیشه گند میزنه؟ من.حالا میشینم یه گوشه آب تو هاون میکوبم اونام به ریشم می‌خندن.بقیه موقعیت های کاریم چنگي به دلم نزدن تو برخورد اول مدیرها بسیار ناخوشایند ظاهر شدن. شایدم من سخت گیرم نمیدونم.فعلا احساس شکست و سرخوردگی دارم بابت ایده ای که مفت فروختم و آدم عیاشی که داره می پیچونتم
کانون نویسندگان ایران رمان . تابوشکنان رمان عاشقانه نگین پارت سوم نویسنده شهروز براری صیقلانی ، نگین با گریه تمام قضیه را برای نیما تعریف کرد و در آخر ادامه داد: نباید گولشو می خوردم تو میگی چی کار کنم؟ نیما چنگي در موهایش زد و گفت: من مطمئنم، دروغه باور کن قسم می خورم دروغه، آرش واقعا عاشق توئه، اینو از من که دوستشم بپرس. هر چی باشه ما پسرا بهتر حال هم دیگه رو میفهمیم. نگین: پس این دختره چی میگه؟ آرش و پیام رو از کجا میشناسه؟ نیما: نمیدونم ولی م
چنگي به قرص ،مشت به مشتپشت به پشت سایه ی غمبالشت نمناکی ز اشکپایان من ، آغاز غمتبریک ای عشق قدیمتسلیتی بر من بگواین هذیون هایی ست ز منزمزمه هایی ست بی صدامن ماندم و دردی ز تومن ناگریزم ز غمتغم ناگریزست ز مَنَتچنگم به قرص مشت به مشتدیوار و تکیه های منتاریِ اشک ، سرگیجه هاپایان من پایان منآن لحظه پایانم رسیدخوشحالی ام خوشحالی امچشمی که بسته میشد و جانی که گویی میدویدآن خنده ی خوشحالی ام از صورتم هی میخزیدمن بعد تو مردم ولی ، قلبم امانم را برید
 از نگاه کاربران حرفه ای، سیستم Search ویندوز در ویندوزهای XP, 7, 8 چنگي به دل نمیزند. و آخرین جستجوگر راحت و بی دردسر در ویندوز 2000 وجود داشت. این حرف اشتباهی نیست. چون حقیقتا سیستم جستجوی ویندوز XP و مخصوصا ویندوزهای 7,8 برای کاربران مبتدی طراحی شده است. یعنی برای کاربرانی که خودشان هم نمیدانند دنبال چه چیزی میگردند! 
 میگویندکه با هرچه دوستش دارید  و بدان عشق می ورزید در بهشت با آن ماوا میگیریدبهشت این شوره زار بی باران آنجاست، آن دور ها ،که هرسال به رسم عهدمان در آن دلهای تفتیده مان به رحمتش نم بارانی را میفهمد.
 
+ خدای را شکر که نظر لطفش با این همه تباهی ازما رویگردان نیست 
 
محمود پور وهّاب در سال 1340 در روستای مشایه از شهرستان  رودسر به دنیاآمد او از همان دوران كودكی به شعر علاقه داشت. وی اكنون ،نزدیك به بیست سال است كه در حوزه ادبیات كودك و نوجوان كار می‌كند. حاصل این سال‌ها، پنجاه كتاب شعر، داستان، زندگینامه، تحقیق و بررسی و حدود صد مقالة پژوهشی و نقد است. او مسئول شعر ماهنامه‌های سلام بچه‌ها و پوپك و همین‌طور كارشناس ادبی مجله باران است. به تازگی كارهای زیادی از این شاعر و نویسنده  منتشر شده است، از جمله
کتاب پیکان سرنوشت ما با بهره‌گیری از خاطرات و نوشته‌های احمد خیامی به روایتی پرتفصیل و با جزئیات از گوشه‌هایی از تاریخ صنعت و اقتصاد ایران اشاره می‌کند، روایتی از آن روزها که کوشش و تلاش در حوزه ت چندان چنگي به دل نمی‌زند اما از آن سو در عرصه صنعت برخی پیگیری‌ها به ثمر نشست و تکاپوهایی در آن به نسبت به سایر حوزه‌ها مفید واقع شد و احمد خیامی به همراه برادرش محمود خیامی دست به تحرکاتی در عرصه صنعت و اقتصاد زدند و کارخانه ایران ناسیونا
داستان پير چنگي . مثنوی مولوی . برگه ی سومادامه پير چنگي صفحه سوم و از این که ، از چنین خداوندی غفلت نموده و او را فراموش کرده توبه آغاز می کند و چون یاد خدا با یاد گذشته توام است پس هنوز از شرک و دو بینی رها نه شده که بدین جهت عُمر به او می گوید : این زاری و گریه ی تو هم از آثار هوشیاری توست در حالی که راه کسی که فانی گشته راه دیگر است .در لا به لای داستان ، مولوی تمثیل آورده که تا گره با " نی " هست ، نی هم آواز نائی نه می گردد ، هم نشین لب نائی نه می شود
می‌دانی، امروز به این فکر می کردم که اگر مجدداً آدم هایی را که سالها پیش ملاقات کردم و برچسب دوست داشتنی را رویشان چسباندم، امروز ملاقات کنم بازهم همان برچسب را برمی دارم و روی تک تک سلول های پوست‌شان می چسبانم؟ اصلا برعکس. آن هایی که چنگي به دل نمی زدند از کجا معلوم یک پله بالاتر نرفته باشند؟ چه انتظار بیجایی! مگر اشیا ثابت می مانند که آدم ها ثابت بمانند؟ حتی اگر مجسمه هم باشند ترک می خورند، رنگ می بازند، بخشی از پیکرشان تخریب می شود. شاید ه
باران نم نم می زند بر خاک دود آلود ، من درست مانند خیلی از آدم های اطرافم محو تماشای سیل ترافیک ماشین هایی هستم که با بنزین سه برابری دود می کنند و گهگاه بد وبیراه نثار هم می کنند.باران به سر و صورتم می زند و نرم نرم کل کیفم رنگش تغییر می کند، همه چیزهای اطرافم نرم نرم رنگ باختند ،کی به این جهان سیاه و سفید رسیدم خدا می داند .حالم اصلا خوب نبود، یعنی اصلأ خوب نیست ،بین برزخ و جهنم معلقم ،نه این طرف چنگي به دل می زند و نه جرئت سقوط دارم ، یک رشته ی ک
سلام دوستان.سخن اول این که. ملالی نیست جز دوری شما!سخن دوم این که. در حال تماشای یک فیلم انگلیسی در ژانر وحشت هستم، اما دیدنش چنگي به دلم نزده. هر چی باشه، این یه فیلمه، یه قصه است، نه چیزی بیشتر. در واقع، اون چیزی که به دل، به قلب و روحم چنگ انداخته، منظره ی وحشتناکی است که امروز صبح، به چشم دیدم. در جریان بازدید از یکی از پارک های فن آوری و مراکز رشد استان تهران، با کتابخانه ی چوبی کوچک و کم کتاب و به روز نشده ی این مرکز مواجه شدم، در حالی که گ
با چند تا سرچ ساده گوگل ده ها نرم افزار ساده و کم حجم برای تمرین تایپ ده انگشتی پیدا شدند که خیلی چنگي به دل نزدن ولی این یکی از بهترین ها بود و واقعا ازش خوشم امدwww.touchtyping.guruالان تو سایت پروفایل خودم رو ساختم و Add to favorite زدم و هر روز نزدیک به چهار تا تایم 7-8 دقیقه ای تمرین می کنمفراموش نکنید برای شما بسیار مهم خواهد بود در این مسیر صبور باشید تا به نتیجه برسیدPractice makes perfect
داستان پير چنگي . مثنوی مولوی . برگه ی دومادامه پير چنگيندائی به گوش جان عُمَر رسید که : ای عُمر ، حاجت بنده ی مارا بر آورده نما : در گورستان ، بنده ای داریم خاص و گرامی ، به سوی گورستان عزیمت کن و قبل از رفتن هفت صد دینار تمام از بیت المال مردم به همراه ببر و بگو ای کسی که تو ما را اختیار نمودی ، این مقدار دینار را در حال حاضر از ما قبول نما که به جهت مُزدِ نوازندگیت است ، آن را خرج کُن ، هنگامی که تمام شد همین جا بیا و نیازمندیت را باز گو.عُمر از شکو
داستان پير چنگي . مثنوی مولوی . برگه ی اولپير چنگي  در دوران عمرمطربی چنگ نوازِ نام آوری بود که آوازی دل انگیز داشت ، دل انگیزی صدایش به حدّی بود که بلبل نغمه خوان از آواز او مدهوش می شد و لذت شنیدن آواز خوب او صد چندان می شد . صدای گرم او زینت بخش هر مجلس و محفلی بود واز صدایش مردگان بی روح هم حیات می گرفتند و چون پرندگان به پرواز در می آمدند :مطربی از وی جهان شد پُر طرب               رسته ز آوازش خیالات عجباز نوایش مرغِ دل پَرّان شدی          
در کوچه هادر لابلای صفحه های خاطرات تابستانیمابین سرو های آزادهو در بین ساختمان های سر به فلک کشیدهباد می آیدمگر تابستان نیست ؟!مگر شهریورک تنها دل به مهر بی مهری سرما سپرده ؟!اخ . بیا بگشای در دربانک خستهچشمام از سرما داره میشه بستهشنیدم صدات کردن برباد رفتهچون عشقت بی خبر رفتهدلش پر شد از غصهنموند تا بشنوه قصهگمونم شهریورت پر شد از گریهنکن فکرش که اون دیگه رفتهتو راه که زیر بارون راه میرفتمدیدم دو تا عاشق چقد خوشحالنزیر بارون راه میرفتن
مطربی کز وی جهان شد پر طربرسته ز آوازش خیالات عجباز نوایش مرغ دل پران شدیوز صدایش هوش جان حیران شدیچون برآمد روزگار و پير شدباز جانش از عجز پشه‌گیر شدپشت او خم گشت همچون پشت خمابروان بر چشم همچون پالدمگشت آواز لطیف جان‌فزاشزشت و نزد کس نیرزیدی بلاشآن نوای رشک زهره آمدههمچو آواز خر پيری شدهخود کدامین خوش که او ناخوش نشدیا کدامین سقف کان مفرش نشدغیر آواز عزیزان در صدورکه بود از عکس دمشان نفخ صوراندرونی کاندرونها مست ازوستنیستی کین هستهاما
سازی به صدایی رسا از فروجا ناگاهه‌ای ماندگاردلنشین و خوشگوار به زانو نشسته است به سوگِه‌ای بسته‌ پرده‌ای برگرفته همآواز تاری لب گشودهبه چنگي گرم می‌نوازد به سیمی نخی تاری تنیده باز گرفته دَم، جیغ کشان به مضرابِ کوک ناز خودگوشه خوانِ گاه و بی‌گاه بی‌ترانگی است! و صدایی سرد و نرم می‌کشاندم از سایه‌ام به سیاهی‌ام بالاتر و بی‌ صدانوایی تازه در حنجره‌ام قاب شد!  غلطیده در چهارگاه بی‌مضرابی ناوقت‌امشبیه بندک‌‌های شش و هشت مخ به مخ‌ا
  ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدیچه شرابی به تو دادند که مدهوش شدیتو که آتشکده‌ی عشق و محبت بودیچه بلا رفت که خاکستر خاموش شدیبه چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی راکه خود از رقت آن بیخود و بی‌هوش شدیتو به صد نغمه، زبان بودی و دلها همه گوشچه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدیخلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل مننه گمان دار که رفتی و فراموش شدیتا ابد خاطر ما خونی و رنگین از تستتو هم آمیخته با خون سیاوش شدیناز می‌کرد به پيراهن نازک تن تونازنینا چه خب
بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات  شخصی است- برای انکه  تاریخ ایران را میخوانند—میدان فوزیه سابق که امروزه میدان امام حسین علیه السلام نامیده میشود- درسابق مرکز مهاجر نشین تهران بود بیشتر مهاجرین از شمال ایران بودند انها خصلتا شیک پوش بودند کت بلند سبز رنگ یازرد مایل به  قهو ه ای  میپوشیدند کابصیاربلند بوددرکار چوب بودند بسیار کم در  مساجد پیدا میشدند  وغالبا از وضع خود بسیارناراحت بودند- بعد  اهالی  اذربایجان بودند  که کارگر ساختمان واسف
غزال می‎گه هر اتفاقی که می‌افته، برای بچه‌تون وای چه خوب» قضیه رو هم بگید. برق رفت، وای چه خوب می‌تونیم سایه بازی کنیم. وای چه خوب، چقدر همه جا آروم شد. و از اونجایی که من فرزند خودم هستم» وای چه خوب‌ها رو برای خودمون هم باید ببینیم و بگیم. و البته این چیزیه که ذاتاً خودم هم جهت فکریم به همون سمته.این مدت که تقریبا 16-17 روز اینترنت نداشتیم، اولین وای چه خوبش، آرامش بود. اینکه نه تو نه هیچ‌کس دیگه اینترنت ندارین و انگار که سال 85-86 است که ا
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- تحلیل های غربی ها  از گروه فشار- مافیائی –کانگستری -  درجهت براندازی -  سایت یاهو دیگر  جریان های ی  ایران از قول مفسرین معروف امریکائی  بیان نمیکند بلکه از قول یک خبرنگار ایرانی ساده لوح خریداری شده ازدبی بیان میکند-وسعی میکند که بیشترا ز رهبران اروپائی مطالب مطرح شودتا امریکائی – وبه یک تعادل نسبی به نفع غرب  که دراسا ان المان وسپس فرانسه است گرچه وضع فرانسه بسیاربدتر از ایران بود ولی بادوملا
 #حمید_رستمی   نگاهی به نیمکت ذخیره‌های تیم #استقلال_تهران و مرور اسامی ناآشنا و بی تجربه در وهله نخست بیننده را دچار تردید می کند که آیا نیمکت ذخیره‌های فلان تیم شهرستانی ته جدولی و یا بهمان تیم لیگ یکی را مشاهده می کند؟ واقعیت این است که حتی بازیکنان حاضر در ترکیب اصلی هم آنچنان که باید چنگي به دل نمی زنند و به جرأت می‌توان ادعا کرد که این تیم از نظر بضاعت فنی و انسانی یکی از ضعیف‌ترین تیم‌های تاریخ این باشگاه است. فارغ از تمام بدشانسی
میتواند از طریق دستگاه و یا بصورت دستی ثبت گردد.دستگاههای حضور و غیاب به سه نوع انگشتی ،کارتی و تشخیص چهره تقسیم میگردد. تمامی درخواست ها و پاسخ ها علاوه بر به کارگیری پروتکل امن SSL برای هر مشتری به صورت جدا و با کلید مخصوص هر مشتری رمز نگاری میگردد. علاوه بر همه این ها این ساعت هوشمند یک ساعت سلامتی هم می باشد. انتقال فنآوری و توسعه كارتخوانهای بدون تماس كه بر اساس فرآیند تكنولوژی RFID به تولید میرسد ، كاربردهای متنوعتری را امكانپذیر میسازد كه
منبع رومه #هفت_صبح تاریخ ۱۸ مهر ماه سال ۹۸ ✍ #حمید_رستمی  ۱- پایان بندی دردناک فیلم نرگس- یکی از بهترین فیلم های #رخشان_بنی_اعتماد - واقعی ترین پایان بندی برای #فریماه_فرجامی بازیگر نقش آفاق بود که وقتی عشق جوانانه عادل به نرگس را دید با آگاهانه ترین حالت ممکن راه نیستی در پیش گرفت تا دست کم با این روش جاودانه شود. آیا این دست تلخ تقدیر و سرنوشت بود که بهترین بازیگر زن آن برهه را در مسیری دردناک قرار داد تا این فیلم و شاه نقش، تقریباً نقطه پا
یکم نوامبر 2000؛ بازیکنان تیم ذخیره آرسنال باید در هایبوری برابر ایپسویچ تاون قرار گیرند. معدود طرفداران حاضر از نسل قدیم در سکوهای سرد و خالی نورث بنک که شباهتش با گذشته تنها در نقش و نگارهای به جا مانده از یاکوب اپستین» است، ایستاده او را تشویق می کنند: "جوردی! جوردی آرمسترانگ! جوردی آرمسترانگ در حال حرکته!". قدیمی ترها اشک می ریزند و جوان ها، بهت زده به احترامش دست می زنند. آنجا اوضاع مثل همیشه نیست؛ قرمزهای لندن مربی شان، اسطوره باشگاه و کس
 ۱۵ ترفند برای حرفه‌ای شدن در بازی فورت‌نایت ۱۵ ترفند برای حرفه‌ای شدن در بازی فورت‌نایت زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۹ دقیقهفقط در عرض هفت ماه بازی فورت‌نایت بتل رویال (Fortnite: Battle Royale) توانسته به یکی از داغ‌ترین و پرطرفدارترین بازی‌های جهان تبدیل شود. بازی Fortnite مجانی است و تقریبا در هر کنسول و پلتفرمی از جمله مک‌او‌اس،‌ پلی‌استیشن ۴، ایکس‌باکس وان و آی‌اواس می‌شود آن را بازی کرد. کمی اگر صبر کنید حتی با سیستم عامل اندروید هم می‌

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

روزهای بی ستاره چندحرف کوتاه ودوستانه نام امام علی بن ابیطالب در قران