نتایج جستجو برای عبارت :

متن وقتی نمیخواد بمونه

وقتي نميخواد تو دنیات بمونهولش کن.اگه اونقدر واسش مهم بودی می موندشاید اولویت هاش چیزای دیگه شدنشاید کس دیگه ای تو ذهنش هست!ولش کنشاید روزگاری بفهمه خیلی چیزها رو. پینوشت: مدت های مدیدی است که ذهنم نمی تواندلعنت به من. 
اوکی، مشکلی که با اینجا دارم اینه که من از اول شروع قصه ی عاشقانه م رو تا یک جا اینجا ثبت کردم. قصه ای که حتی دیگه خودمم دلم نميخواد بخونمش. دلم میخواد شروع کنم دوباره به نوشتن و آدرس اینجا رو به خیلی ها بدم ( هرچند میدونم اهمیتی نمیدن، به جز یک نفر ) اما دلم نميخواد همون یک نفر هم این نوشته هامو بخونه. هرچند که خودش وسط ماجرا بود. از طرف دیگه هم نمیخوام نوشته هام رو پاک کنم. میخوام باشه،بمونه. بمونه که یادم بیاد چقدر آدم میتونه تو حماقت پیش برهمت
نمیدونم بخوام بشه یا نشه.هرچند که گاهی فکر میکنم انگار دست خود آدم نیستتقدیرهقسمتهبیاد ایران بمونه.بمونه.باشه.باشی.بمونی .بعد.دلم نميخواد بگم بعد رها بشیچون دربندی. در بند میمونی.خدایا هر چی خودت مصلحت میدونی. راضیم به رضای تو.خدایا این چند روز هر کی اومد واس تدریسباهاش راه اومدم گفتم گره از کارشون باز کنم تا خدا گره گشای من باشه.خدایا میدونم همینطورهمیدونم دوستم داریدوستت دارم خدا
یادمه قبل تر، خیلی مینوشتم، حتی چرت و پرت و الکی!گوشه ی کتاب، دفتر، نوت گوشی و خلاصه هرجایی که میشد!ازون روزا خیلی گذشته و منم عوض شدم! فکر کردنم،حس کردنم، بودنم و. ولی خب میخوام از اینجا به بعد بمونه،حداقل واسه ی خودم! که یادم نره!که اگه یادم رفت ببینم و بخندم و شایدم گریه کنم!خلاصش اینکه، که بی نیلو حداقل واسه ی خودش بمونه. که یادش نره ؛)
میخوام یادم بمونه روزای خوبی رو که
حواسم اصلا بهشون نبود
میخوام یادم بمونه
آرزوهای قشنگی رو که داشتم
میخوام یادم بمونه
رفیقای دنیای واقعیمو
میخوام یادم بمونه
رفیقای مجازیمو
میخوام یادم بمونه
اون لحظه ای که دیدمت
میخوام یادم بمونه
اون حرفایی که زدی
میخوام یادم بمونه
اون متانت روز اولت
میخوام یادم بمونه
که چی پوشیده بودی
میخوام یادم بمونه
اون قرار های قشنگو
میخوام یادم بمونه
اون دوست دارم گفتناتو
میخوام یادم بمونه
هر چی که به توربط د
این متن رو مینویسم تا یادم بمونه حال جسمم و روحم توی این روزها.یادم بمونه چه روزهای سختی رو گذروندم وقتي اشتباهات گذشته ام رو به دلیل بی دقتی یا جدی نگرفتن یا  تصور بی اهمیتی کشف میکردم. درسته اسم این پروسه  روشه و یعنی هرروز در حال تکمیل باید باشیم اما منظور من کارهایی هست که باید اهمیت میدادم اما اهمال کردم. روزهای پر از استرسی که هرروز کشف میکردم که چقدر چند سال پیش هیچی بلد نبودم اما ادعا داشتم. یادم بمونه که هرروز فقط به حل مشکل اون روز ف
گاهی وقتا ترجیح میدم اسم بعضی آدمارو حتی توی ذهنمم تکرار نکنم. اونقدر به این فراموشی ادامه بدم و بدم و بدم که نه نامی ازشون بمونه، نه یادی، نه نشونی. اینروزا سختترین روزای زندگیمه. چه بسا از سختترهم سختتر. ولی کسایی که اینروزا کنارم میمونن فراموشم نمیشه. کسایی که دارن اینروزامو تحمل میکنن یادم نمیره، یه روز بدجور براشون جبران میکنم.شاید اگه اینروزا هرکس به جای من بود حتی دیگه درسم نمیخوند. پامیشد و این چند سوای زندگیشو میرفت عشق و حا
جای این شاخ و شونه کشیدن ها. بذارید قرآن دست آویزمون باقی بمونه! روی آدم بی اطلاع رو با تفسیری از قرآن که ممکنه جامع و کامل نشده باشه هنوز، کم نکنید. بذارید قرآن براش بمونه. + شما روایات خودتون رو دارید. بعضی ها هم روایت های خودشون رو.
داشتم توی وبلاگ دوستم کامنت می‌گذشتم، احساس نیاز کردم دوباره کامنتم رو خودم بخونم. که یادم بمونه، که یادم بمونه دیشب چقدر از درد و غصه‌ی حسینم درد کشیدم و به چی فکر می‌کردک و یادم بمونه امروز چند ساعت قبل از اولین تجربه‌ی کلاس و هم‌کلاسی‌اش چقدر از پیش‌دبستانی رفتنش ذوق‌زده و پر از هیجانم.من حتی گاهی فکر می‌کنم کاش بچه‌ام برمی‌گشت توی شکمم، امن و آروم.خیلی دردناکه وقتي اتفاقی یا دردی یا رنجی یا غصه‌ای برای بچه‌ات رخ میده و تو او
زندگی کن.نزار  رو دلت بمونه زمانهایی که اومد و رفت و هدرشون دادی و خوش نبودی .مطالعه آناتومی برای امتحان دفعه بعد :) ، جذابه اما فرار باید هزار و صد بار تکرار کنی تا یادت بمونه ، دکتر معین جان گرامی هم که سوال اضافه می کنه فقط . آقای دکتر ، استاد ، لطفا یکم آروم ، ما ترم یکیم تازه اومدیم :)))))))) 
٢١دی ٩٨بااینكه دوست دارم روزای مهم ثبت بشه باعكس ولی اینبار میخوام اینجا ثبت كنمكه ٢١دی ماه یادت بمونه تو حیاط خوابگاه  كه دستای همو محكم گرفته بودیم كه چر خیدیم و چر خیدیم و چرخیدیم .تا حدی كه از سرگیجه رو آسفالت دراز كشیدیم  و داشتی حرف میزدی .فك كنم سه بار یا بیشتر این چرخیدن ادامه داشت نه؟؟؟دلم میخواد تا آخر عمرم دستام بگیری بچرخیم!روحم نیاز دارهكه یادت بمونه ٢١دی روی برفای حیاط خوابگاه درازكشیدی و آسمون نگاه میكردیم و میگفتی كدوم سن
 
این روزا یادت بمونه
این روزا که زخماتو می‌‌لیسی‌ و اشکت تپ و تپ در میاد.
این روزا که دلت اون قدر شکستست که نمی‌دونی کجاشو بند بزنی‌
این روزا که پشت خط می‌‌خندیو جلوش زار می‌‌زنی
این روزا یادت بمونه
.
این روزا تکراریه
من قبلان اینجا بودم، همین حسّا‌ رو داشتم
ولی‌ یاد گرفتم فراموش کنمفراموشی سپر من شده در مقابل تهدید درد.
 I mastered the art of oblivion 
 
------------------
سفر آمریکا و ماه‌های بعدش
 
99.9.9 چه تاریخ عجیبی، نمیدونم چطور همه چی عوض شد، چیزی که سالها گوشه ذهنم بود، چیزی که تا رسیدن بهش پیش رفتم ولی آخرش. نمیدونم چرا اخرش همش نمیشه. اصن حرفم نمیاد از انبوه غصه ای که تو قلبم نشسته، فقط هربار یه نفس عمیق میکشم یه چیزی ترک میخوره و یه آه بلند میشه ازش. فقط خواستم بیام اینجا بنویسم که ثبت شه این تاریخ، و یادم بمونه چرا نشد، یادم بمونه که همه آدما فقط از دور قشنگن، خیلی دور. + از هرچه بودی و نیستی متنفرم.
اینو مینویسم كه یادم بمونه .
توی هر رابطه ای كه وارد شدید ، چه احساسی و غیر احساسی ، هیچوقت خودتون رو سانسور نكنید ، همه حرفاتون رو بزنید ، چه خوب و چه بد .
چون در پایان ، چه رابطه به سرانجام برسه چه نیمه كاره بمونه ، حرف های نگفته بدجوری روی دلتون سنگینی میكنه ، طرف مقابل هم شما رو یه آدم بی زبون و احمق فرض میكنه كه نه به چیزی اعتراض می كنید و نه تمایل به تغییر چیزی دارید .
كسی كه میخواد بره ، چه بهتر كه همون اول داستان بره
نقطه ، پایان .
خیلی خوبه کهآدم همیشه قوی باشه و بمونهخوب باشه و خوشحاللبخند بزنه و حال همه رو خوب کنهبنده‌ی خوب خدا، یا فقط بنده‌ی خدا باشه و بمونهخیلی خوبه که اینجا باز کلمه‌ها کم میاندر کل خیلی چیزا که همه‌مون می‌دونیم خوبنیا حداقل آموزشمون اینطور بوده که اونا رو خوب بدونیم،خیلی خوبه که تو وجود آدم باشنولی خباینو، من، توو چهار تا ضمیر باقی مونده هم باید بدونن کههمیشه اینطور بودنسخته که باشه و، بشههمین!
این روزها که باید خوشحال ترین آدم باشم و منتظر دیدن هدیه خدا روزهام به بغض و گریه میگذره کاش میشد یک سری آدم ها رو بیرون یک دایره گذاشت که به آدم نزدیک نشن کاش می شد برگشت به عقب و یک سری تصمیم ها رو ادیت میکردیم از خنده های الکی ام خسته شدم از باج دادن هام خسته شدم فقط دارم باج میدم اسیرخون آشام عاطفی شدم ، فقط در حال کوتاه اومدن هستم ، کوتاه میام و لبخند میزنم .یادم بمونه کلماتی شنیدم که نباید عنوان می شد ، یادم باشه رفتاری دیدم که مقصرش
میون این همه خوشحالی و زنگ و تبریک و خنده و شوق و این همه گلی که واسه من فرستادن، میدونی چی تو صورت من سیلی میزنه؟ اینکه من الان بچه نمیخواستم :) و چقدر سخته این پارادوکس درونت فریاد میزنه نه. از بیرون مملو از خوشحالی هستی و من. خدایا نزار این حس بیشتر درونم بمونه. نزار هربار به شوخی بیان میکنم مامانی قربون فندوقش بشه عقلم تو سرم داد بزنه قلبت این بچه رو نميخواد خدا جونم ناشکر نیستم این یه موهبت الهی.
پررنگ ترین آوازی که از بچگیم توی ذهنمه اون آواز محلیه که میخونه:کسی که با کسی دل داد و دل بستبه آسونی نمی تونه کشه دستاگر آمد شدن را ره ببندندهمان راه محبت کی توان بست.معنیشو نمیفهمیدم اون موقعا. دل دادن چی بود؟ دل بستن چی بود؟ الآن اما خوب بلدمش. الآن، وقتي نیست که بزرگ شده باشم که هنوز بچه ام، الآن فقط وقتيه که عاشق شدم و دل بستنو میفهمم. اسمشو با افتخار گذاشتم عشق، چون از اون کوچه بازاریاش نیست که با هر بحران بخوام ازش دست بکشم. چون بعد هر پس
فقط مینویسم که حال امروزم رو یادم بمونه برای همیشه.یادم بمونه چه روزهایی داشتم و از کجا اومدمدو روز مونده به روز موعود. توی اتاق میتینگ روم 3 توی ال چی 5 نشستم. همونجایی که بعضی از مراسم های مذهبی مون رو توش میگرفتیم.تمرین کردم یه دور.ولی بازهم نگرانم. خیلی نگران. اشکم بند نمیاد. نمیدونم چی شد یه دفعه ای. شاید به خاطر پخش اذون خودکار سایت آوینی بودش. دلم هوای خدا رو کرد و  فکر کردم که چقدر ضعیفم و دلم به حال خودم سوخت.خدایا این روزها هم مثل همیشه ف
درود! درود و صد درود! گفتم بیام یه یكِ یكی اینجا ثبت كنم بمونه یادگاری واسه سالِ بعد اگه زنده و سلامت باشیم. عارضم به خدمت همگی كه روز به روز بنده ی حقیر به وزنم اضاف میشه،امروز عكس خودمو دیدم به قدی از خودم خجالت كشیدم كه خدا میدونه،این وسط با جنابِ یار دعوام شد كه چرا چیزی بهم نمیگه وقتي چیزای اضافی میخورم،،، ینی الان كه خودم بهش فك میكنم خیلی هم اضافی نمیخورما،ینی هرچی میخورم طول نداره كه دوباره گشنمه و معده ام قار قور میكنه و بااااید یچی
قسمتی از گذشته هست که هیچوقت به گذشته موندن رضایت نمیده، و تکرار میشه و تکرار میشه و تکرار میشه، توی تاکسی وقتي به بیرون نگاه میکنی، توی آرایشگاه وقتي جلوی آینه نشستی،  وقتي داری غذا میخوری یا حتی وقتي پشت میزی میشینی كه یه روزی من پشتش مینشستم  زمان حال معمولا به خودی خود سنگین نیست، اگر احساس سنگینی میکنیم احتمالا تکه‌ای از گذشته دوباره در حال تکراره!دوباره در حال تكراره امیدوارم اینبار برات خوب تكرار بشه و خوب بمونه========بعدا نوشته  لع
هیچکی تو این دنیا نمیتونه بگه ک تو نمیتونی هر کی گفت بدون یه دروغ گوهه بنظر من ادم میتونی هر چیو بدست بیاره فقط و فقط با تلاش و پشتکار .زندگی ساختنیست پس بسازش و نزار رویاهات فقط رویا بمونه تو میتونی بسازیش و وقتي بهش رسیدی هر روز هر دقیقه و هر ثانیه از داشتنش لذت ببری
متن آهنگ حس خوب رضا میکائیل، ترانه سرا حامد یزدانی باید واژه ها باز یاری کننواسه گفتن حس خوبم به توخودت کاری کردی که بسپارمشبه دست خودت آخر قصه مواگه فرصتی هم برام باقیهببخشم برای فراموشیامتو اونقدر بزرگی که عادت شدهفقط حال خوبم رو از تو بخوامسکوتم شکسته کنارت خدابا این گریه ها با تو خالی شدماگه سخته راهم توو این زندگیکمک کن بجنگم بازم با خودمکمک کن غرورم یه جور بشکنهتا یادم بمونه هنوزم کجامتا یادم بمونه باید بعد از اینبا این حال بهتر به
وقتي خیانت پدرتو میبینی.
وقتي واسه مادرت حق انتخاب زندگی با پدرتو قائلی.
وقتي مادرت انتخاب میکنه با پدرت بمونه بازم ولی تو میدونی از این انتخاب از روی ترسه.
وقتي میبینی زن دوم پدرت چقدر آب‌زیرکار و مکاره.
وقتي ذره ذره سوختن مادرتو میبینی و دلت میخواد فریاد بزنی بگی :طلاق بگیر لعنتی هممونو راحت کن.» ولی دم برنمیاری که نکنه تاثیری بزاری و باعث ایجاد یه انتخاب هیجانی بشی که بعدش پشیمونی باشه.
بغضی میشی که نمیترکی. اشکی میشی که نمیباری. سوزی میش
*- وقتي من یك كاری را دیر تمام می‌كنم، من كند هستم . وقتي رئیسم كار را طول دهد، او دقیق و كامل است . *- وقتي من كاری را انجام ندهم، من تنبل هستم . وقتي رئیسم كاری را انجام ندهد، او مشغول است . *- وقتي كاری را بدون اینكه از من خواسته شود انجام دهم، من قصد دارم خودم را زرنگ جلوه دهم . وقتي رئیسم این كار را كند، او ابتكار عمل به خرج داده است . *- وقتي من سعی در جلب رضایت رئیسم داشته باشم، من چاپلوسم .
نگاهش کردم.وقتي میگفت همه ی آینه های رو یه جوری تنظیم کرده بودم که از همه طرف اونو ببینم. هجده مهر نود و سه.همون جمعه که فهمیدم دروغههمه چیز دروغه.و میگفتم شیب بی رحم و اشک میچدم از چشمام.از اینکه کاش نمیگذشتم که ازم نگذرید تا همیشه دردش بمونه براتون.برات.تا جرات نکنی هیچوقت تو چشمام نگاه کنی.
چه خوب که تو رو دارم. خدا رو شکر. تو اومدی که با همه مهربونیهات زخم هام رو دوا کنی احتمالا.یا اینکه مرحم باشی برامون.سایه ات بمونه بالای سرم تا همیشه و بسازیم با همسازی هم، تو این روزگار ناکوک و بی کوک. عزیزدلم مرسی به خاطر بودنهات
همه ما وقتي که کوچیکتر بودیم تو ذهنمون خدا رو یه جور خاص تصور میکردیم 
برو به عقب به گذشته های خیلی دور خیلی
اون وقتها که تو ذهنت میو مد خدا چه شکلیه یعنی چی که میگن نوره
خدای اون روزاتو با الان مقایسه کن ببین خدات چه طور تغییر کرده 
یا خودت تغییر کردی روحت رو بزرگ کردی یا نه
میخوای یه آدم با روح کوچیک باقی بمونه
یا مثل خدا بخشنده باشی به خودت بر میگرده
 
خب اول از همه مقدمه .نترس حوصلت سرنمیره زیاد نیستاینجا من داستان می نویسمو اگه دوست داشته باشی می تونی توی نظرات بگی می خوای چه داستانی بنویسم و علایق و از اینجور چیزاتو به من می گی منم برات یه داستان توپ می سازم فقط یادت بمونه​​بمونه اینجا من داستانای بی تی اسو می نویسم و شایدم چند تا گروه دیگه اما بگو کدوم یک از اونارو توی داستانم قرار بدم محز اطلاع بعضیا قرار نیست داستانام معمولی باشن و خیلی هم وحشتناک نیستن اما فیک هستن  پس نظر هارا نف
یه روز تو حوالی ٣٥ سالگی وقت سخت درگیر زندگی شدموقتي دارم كفش های دخترم رو پاش میكنم و كیف پسرم رو میدم بهش ،وقتي كه ماشین رو از تو پاركینگ در میارم و وقت رسیدن به مقصد، از پشت شیشه ی ماشین ازش خداحافظی میكنمیا حتی شاید وقتي تو فرودگاه منتظر هواپیما ام تا دوباره برم سفر های كاری و خدا میدونه كی برگردمهمون لحظه هایی كه حسابی اعصابم خورده شده از حجم كار .یكی از همون لحظه ها جلوی هم سبز شیم.و یهو یادت بیاد چقد با این مرد، پسر دیروز، خاطرات مشترك د

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

عشق یعنی تووووو آموزش بازی های کودکانه برشی از یک روزمره