نتایج جستجو برای عبارت :

نغمه های مهربانی

(ش) شعر؛ این یاقوت سرخ مشتعل (ع) عنصری یکتاست؛ در دریای دل. (ر) رنگ ها برمی کشد، از. آفتاب (م) مثل یک آیینه در آوند آب (ث) ثروت دل چیست جز گرمای عشق؟! (ل) لعل شعر است آب آتش‌زای عشق! (ی) یک جهان نور است در هر دیده شعر (ک) کوکب‌آسا بر جهان تابیده شعر. (ن) نغمه نغمه- جذب جانت می شود (و) واژه واژه- بر زبانت می رود (ر) روشنی می بخشدت در شام غم (خ) خانه‌ات را می کند بیت النعم (ی) یک زمان اندیشه کن در کار شعر (ر) رو مگردان دیگر از اسرار شعر (ه) هر که در دل
مطالبی رو که در این قسمت مطالعه می فرمایید نوشته هاي معلمی دلسوز از دیار زیردو از مردان مردی که با پای پیاده و دستانی خالی قله هاي علم را فتح کردن است اما امروز بعد از 10 سال از چاپ کتاب نغمه هاي نارنجون حیفم آمد مختصری از این اثر گرانبها را برای شما در این سایت قرار ندهم . تقدیم به روان پاک مادرم به آن صبح سیرتی که پاکی را به من آموخت و روشنایی را برایم معنا کرد . به مادرم آری به مادر ! آن که محبتش به فرزند بی منت است و پایان ناپذیر .
شب به تندی فرا رسید و احساسات را شدت بخشید تاریکی همه جا را فرا گرفت و تخیلات و اوهام را بیدار ساخت. احساسات به آرامی از هر مقاومتی در برابر نت هايی که من نگاشتم ناتوان شدند در برابر نغمه ی شبانه ای که من ساخـته ام. شب آرام آرام افراشته می شود، این است جلال و شکوه. درکش کن، حسش کن، بیمناک و لطیف. صورتت را از نور پر زرق و برق روز برگیر افکارت را از این نور سرد احساس ناشدنی برگیر و به نغمه ی شبانه ام گوش ده.
کتاب طبیعت موجود ، صفحه 2 : گفت به من دلبرِ دل : " زندگی آغاز بکن زمزمه از مسأله را ، نغمه و آواز بکن " مسأله این است که دل ، نیست هویدا به جهان آدم اگر یافته ای ، گفتگو از راز بکن  گم شده هر آدم و عقل ، جهل بشر در همه جاست گفت به انسانِ پلید : " زشت شدی ، ناز بکن " پس من و آن دلبر و عشق ، در همه جا ، هیچ شدیمتا که پری آمد و گفت : " یار ! تو پرواز بکن " پر که زدم ، مست شدم ، دلبر من خواند سرود :"با خودِ این رقص دلت ، کوک همان ساز بکن " سازِ ترانه که شد این ، ن
فردوس خجندی (تاجیکستان) : استاد فیلسوف حکیم ارد بزرگ ، خراسان پرپر شده کی نغمه ساز می شود ؟ خجند را فراموش نکنید سوگند ما بجا است و هزار بار مرغ دلمان هوای دیدار شما را دارد. نغمه اسکندر ختلانی ، سروده دل ما است : در خون من غرور نیاکان نهفـته است خـشم و ستـیز رستم دستان نهفـته است در تنـگــنـای سیـنـه حـسرت کـشـیده ‏ام گـهـواره بـصـیرت مـردان نهفـته است خـاک مـرا جـزیـره خـشکـی گـمان مـبر دریای بی‏کـران و خروشان نهفته است خـالی دل مـرا تـو ز
دوره تربیت مربی آشنایی و انس کودکان با قرآن کریم در مؤسسه فرهنگی قرآنی نغمه سرایان اهل البیت علیهم السلام خرم اباد برگزار شد. به گزارش لرستان خبر ، دوره تربیت مربی آشنایی و انس کودکان با قرآن کریم در مؤسسه فرهنگی قرآنی نغمه سرایان اهل البیت علیهم السلام خرم اباد برگزار شد. محمدرضا جهان نژادی مدیر موسسه فرهنگی قرآنی نغمه سرایان اهل البیت(ع) خرم آباد در گفتگو با خبرنگار لرستان خبر اظهار داشت: دوره تربیت مربی آشنایی و اُنس کودکان با قرآن کریم
 ای قلم یادم از جوانی شدگویی این روزگار پر ز فرازسنگ من دشمنان ایران راگرچه این نغمه نا به­هنگام استهر که در پوستین خلق افتادحاسدان را اگرچه باور نیستبه امید خدای بی‏همتایباید این قصه را به یاد آرمدر زمین بود راد» دوراندیش  خاطراتم چنان که دانی شدبا من از دل به مهرباني شدهمه­جای جهان نشانی شدسیر این نغمه ناگهانی شدعاقبت فکر وی روانی شدسخن و شعر من جهانی شددل بر این قصه‏ی‏ نهانی شدراز این قصه داستانی شدفکر او فکر آسمانی شد 
مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت نغمه سرایان خرم آباد برگزار می کند آموزش روخوانی قرآن کریم به صورت مجازی با ارائه گواهینامه سطح یک قرائت قرآن کریم به صورت رایگان با توجه به بهار قرآن و شرایط فاصله گذاری اجتماعی، مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت نغمه سرایان اهل البیت (ع) خرم آباد در رمضان سال 99 اقدام به برگزاری دوره آموزش روخوانی قرآن کریم (سطح1) می نماید داوطلبان شرکت در دوره پس از گذراندن 15 جلسه آموزشی در آزمون مربوطه شرکت و در صورت کسب نمره قبولی موفق به ا
محیـط شاد + کـارکنان شاد = مدرسه شاد شادی و نشاط یک پدیده طبیعی است و از نیازهاي اساسی و لازمه زندگی انسان است. خلقت هستی به گونه‌ای است که خودبه‌خود شادی‌هايی مانند: بهار طرب‌انگیز، گل‌هاي رنگارنگ، طلوع خورشید، پرندگان زیبا و نغمه‌خوان، رویش گیاهان، عشق و مهرباني و بسیاری از پدیده‌هاي جهان را در ذات خود به همراه دارد و تمامی اینها شور و نشاط را نه‌تنها در وجود انسان بلکه در تمام موجودات جهان به وجود می‌آورد.
جشن عاطفه ها فرصتی است برای عشق ورزی و مهرباني به کسانی که نیازمند دستان گرم همنوعانشان هستند،به بهانه ی روز جشن عاطفه ها چشم هاي گریان کودکان محروم، امروز چشم به راه دستهاي نوازشگری است که همواره به بهانه ای،مهرباني را بین خود و همنوع خود تقسیم می کنند.متن هاي ادبی زیبا و تاثیرگذار که در ادامه می خوانید ویژه این ایام مهرباني می باشد. اینجا باغ عاطفه است. درختانِ احساس، شکوفه کرده اند. بر گلبرگ هاي ایمان،شبنم محبّت چکیده است. پرنده هاي نی
 میرم به دشتا ، می بویم بویتمیکنن بادها ، پریشان مویترو کوه میشینم ، به انتظارتتا که ببینم ، از دور رویتبی من نشستی ، کناره آرازداری گوش میدی ، به نغمه ی سازچوپان به یاده ، عشق قدیمیشاز دل می خونه ، دوباره آوازتو میگی که من ، ریشه ام ترکهمن میگم منم ، اصلم گرگهمی کشم زوزه ، تو میگی امازوزه ات برام ، نغمه ی اُرگهسلطان عشق 15/12/92kahkashane1 
 پیرم و گاهی  دلم یاد جوانی می‎کندبلبل شوقم هوای نغمه‎خوانی می‎کند همتم تا می‎رود ساز غزل گیرد به دستطاقتم اظهار عجز و ناتوانی می‎کندبلبلی در سینه می‎نالد هنوزم کاین چمنبا خزان هم آشتی و گل‎فشانی می‎کندما به داغ عشقبازی‎ها نشستیم و هنوزچشم پروین همچنان چشمک‎پرانی می‎کند
 نغمه ثمینی در آخرین نمایش‌نامه‌اش زبان تمشک‌هاي وحشی» نیز با نگاهی به برج بابل، پیوندی دیگر با اساطیر برقرار کرده است.زبان تمشک‌هاي وحشینغمه ثمینیناشر: نیتعداد صفحه: ۷۷ صفحهقیمت: ۱۳ هزار تومان نغمه ثمینی، نمایش‌نامه‌نویسی که پیش‌تر از او نمایش‌هايی همچون خواب در فنجان خالی»، خانه»، اینجا کجاست؟»، افسون معبد سوخته»، هیولاخوانی» و. را دیده‌ایم، همواره در متون نمایشی خود، نگاهی به جهان کهن و اسطوره دارد. در آخرین نمایش‌نام
ای همه لطف و صفا، نغمه مرغ هوا شمع شبستان ما، درد بجان را دوا جای تو خالی ست یار، جان جهان غمگسار سینه ما پر شرر، دیده ما اشکبار مرغک سر کنده ایم، غرقه گردابها بر سر خاک تو دوست، آب به مردابها جامه سیه پا به سر، سرکه بجای شکر در غم آن رفته تن، بیدل و خونین جگر مرغ به پرواز شد، روح ز تن باز شد پیش رخ آن صنم، همهمه آواز شد گوهر یکدانه را، دست اجل برد زود خانه و کاشانه را، کرد زبن خاک و دود رفت به معراج نور، پر شعف و پر ز شور خوانده شده سوی حق، موسیِ بر
خدایا! لب هاي تشنه ام را، دهان فرو بسته به روی لقمه ام را، چشم و گوش از وسوسه گریخته ام را دریاب! مرا از شراب مهر خود جرعه بنوشان، مرا از مائده غفران خویش روزی ببخش و چشم و گوشم را به تماشا و شنیدن جلوه ها و نغمه هاي وصل خود خرسند کن! ﺧﺪﺍﯾﺎ؛ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺯ ﺷﺖ ﺍﺳﺖ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺭﻓﺘﻦ! ﺩﺳﺖ ﭘﺮ آمده‌ام … ﺩﺳﺘﯽ پر ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ، ﭼﺸﻤﯽ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻣﯿﺪ!
ذاکر شاهنشه خوبان برفت/تابه جنان در بر جانان برفت/() آن ذاکر بی ادعا/وقت سحر آن مه تابان برفت/#شاعر_استاد_جانبازنغمه سرای علی حیدرکرار رفت/مرد نوای سحر،به سوی دلدار رفت/شاعراهل بیت وصاحب ذکر ونفس/عاقبت از بین ما سید قهار رفت/#مجید_یزدانی
شادی و نشاط یک پدیده طبیعی است و از نیازهاي اساسی و لازمه زندگی انسان است.خلقت هستی به گونه‌ای است که خودبه‌خود شادی‌هايی مانند: بهار طرب‌انگیز، گل‌هاي رنگارنگ، طلوع خورشید، پرندگان زیبا و نغمه‌خوان، رویش گیاهان، عشق و مهرباني و بسیاری از پدیده‌هاي جهان را در ذات خود به همراه دارد و تمامی اینها شور و نشاط را نه‌تنها در وجود انسان بلکه در تمام موجودات جهان به وجود می‌آورد.
ولادت پر برکت رحمته للعالمین رسول خدا محمد بن عبدالله (ص) و ولادت با برکت بنیان گزار مذهب تشیع امام جعفر صادق (ع) ودرخشش زیبای ستاره هاي آسمان عشق بر تمامی مسلمانان جهانمبارک بادمدیریت سایتهاي مرند کوه و داغلار نغمه سی
تو همان ، لکنت پنهان شده در حرف منی یا همان دلهره ی شیرینی که به لب ، نغمه ن می آیی تو همان عشوه ی آهویی که دست صیاد ز صیدش لرزید آفتابی که شعاع گرمش بر دل و جان نشسته عمری ست تو دعایی که به رغم دوری با توکل و تفضل ، بر لب همچو بوسه ، اجابت گردید تو همان شعشعه ی نوری که از فراسوی زمان ، بر دل تیره و تار، لغزیدی خرّم
ای مثل هايت اهورایی بلالت دلنشین گفت و لطفت نغمه هاي مردم چادر نشین سوز آواز شلیلت مرحم داغ لران یار یارت همنوای عاشقانه خسته جان جای جای بختیاری آرزو مند تو بود پس چرا خاک کرج آغوش بر بهمن گشود 12آبان سالگرد آبهمن علاءالدین مسعود بختیاری یاد باد
دل شده آواز خان کوچه ها قاصدک هاي درون نغمه ها در به در دنبال رویای کهن گشته آواره در این ویرانه ها همچو برگ زرد تنهاي خزان عابر بی ارج و قرب کوچه ها همچون اشک آسمان تیره ای گشته آویزان به سقف خانه ها در میان عابران خسته دل گم شد در قامت دیوانه ها دل نیازرده دلی اما چه سود مرده از انبوه درد و غصه ها ای دلم خاموش باش و دم نزن ناله جایز نیست با بیگانه ها
من به جاده ای لطیف وباران خورده می اندیشمبه سبزه زاری که درکنار آن روییدهبه نغمه هاي گوشنوازی که درمسیرش می شنومبه خورشیدی که در انتهاي جاده غروب خواهد کردبه تاریکی آرامش ودامن ستارهبه یک آغاز دیگر یک روز دوبارهبه مهری که پرورشگاه بشر استزمینی که خاکش پراز رویش وزندگیستمن به خدا می اندیشم
دلی که پیش تو ره یافت باز پس نرود هواگرفته ی عشق از پی هوس نرود به بوی زلف تو دم می زنم درین شب تار وگرنه چون سحرم بی تو یک نفس نرود چنان به دام غمت خو گرفت مرغ دلم که یاد باغ بهشتش درین قفس نرود نثار آه سحر می کنم سرشک نیاز که دامن توام ای گل ز دسترس نرود دلا بسوز و به جان برفروز آتش عشق کزین چراغ تو دودی به چشم کس نرود فغانِ بلبل طبعم به گلشن تو خوش است که کار دلبری گل ز خار و خس نرود دلی که نغمه ی ناقوس معبد تو شنید چو کودکان ز پی بانگ هر جرس نرود ب
خدا یا تو خود خوب می دانی که همه اعضا و جوارح من با مهر تو آمیخته است. از هنگامی که چشم بر این سرای تو باز کردم برق بودنت تو را در چشم دلم احساس کردم. و زمانی که به نغمه هاي دلنواز اذان را در گوشم جاری شد به گمانم تمام ذرات وجودم به یک باره تسلیم عشق تو شد. و اما نمی دانم چه شد که الان این دل به بند مادیات دنیایی اسیر گشته؟ خدا یا اگر عاشقم می کنی تنها مرا اسیر عشق خودت کن که تشنه وصل تو باشم و عشق نا متجانس دنیوی را از نهادم بردار و بر دلم عشق محبانت
http://s6.picofile.com/file/8383722234/results.txt.html عمر دنیا به سر آمد كه صبا می میرد ورنه آتشكده ی عشق كجا می میرد صبر كردم به همه داغ عزیزان یا رب این صبوری نتوانم كه صبا می میرد غسلش از اشك دهید و كفن از آب كنید این عزیزی است كه با وی دل ما می میرد به غم انگیز ترین نوحه بنالی ای دل كه دل انگیز ترین نغمه سرا می میرد دگر آوازه ی بلقیس و سلیمان هیهات هد هد خوش خبر شهر سبا می میرد شمع دلها همه گو اشك شو از دیده بریز كاخرین كوكبه ی ذوق و صفا می میرد خود
خواهان:. خوانده :.… خواسته:تمکین مدرک:سند ازدواج ماهم این هفته برون رفته از این خانه و خود بست نشسته ، مدرک و مستندم ثبت نکاحی ست که پیوست همین برگه ی دعواست. ما چنان لیلی و مجنون و دو دلداده ی شیرین، ولی آنسو نظر مادر او قهر و جدایی. منِ هجران زده بر لب غزل عاشقی و نغمه ی مشت باباکوهی. گر نیاید به برم همسرم آن ماه قشنگم عهد کردم که مزین بشود سنگ مزارم به دو بیت از (اخوان): مردی که در این گوشه به خاک است تنش دق کرد و جوانمرگ شد از دست زن
امشب این دل یاد مولا می کند لیله القدر است و احیا می کند بشنو ای گوش دلها بی صدا نغمه فزت و رب الکعبه را دل را ز شرار عشق سوزاند علی یک عمر غریب شهر خود ماند علی وقتی که شکافت فرق او در محراب گفتند مگر نماز می خواند علی بر روح تمام شیعیان تیغ زدند بر مردترین مرد جهان تیغ زدند خورشید به سینه، ماه بر سر می زد انگار به فرق آسمان تیغ زدند شهادت امام علی (ع) تسلیت باد.کاروان حج عبدی
بادِ سرد، آرام بر صحرا گذشت سبزه زاران رفته رفته زرد گشت تک درخت نارون شد شد رنگ رنگ زرد شد آن چتر شاداب قشنگ برگ برگ گل به رقص باد ریخت رشته هاي بید بن از هم گسیخت چشمه کم کم خشک شد بی آب شد باغ و بستان ناگهان در خواب شد کرد دهقان دانه ها در زیر خاک کرد کوته شاخه پیچان تاک فصل پاییز و زمستان می رود بار دیگر چون بهاران می شود از زمین خشک می روید گیاه چشمه جوشد آب می افتد به راه برگ نو آرد درخت نارون سبز کردد شاخساران کهن گل بخندد بر سر گلبوته ها پر
بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک شاخه هاي شسته ، باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهاي سبز بید عطر نرگس ، رقص باد نغمه شوق پرستوهاي شاد خلوت گرم کبوترهاي مست نرم نرمک میرسد اینک بهار خوش به حال روزگار . خوش به حال چشمه ها و دشتها خوش به حال دانه ها و سبزه ها خوش به حال غنچه هاي نیمه باز خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز خوش به حال جام لبریز از شراب خوش به حال آفتاب . ای دل من ، گرچه در این روزگار جامه رنگین نمی پوشی به کام باده رنگین نمی بی
 چطور میتوان پاییز را دوست نداشت ؟؟با این این همه مهر و زیبایی و زلالی که این فصل مظلوم و مهربان دارد.انگار خود پاییز هم عاشق است . ، عاشق ما !مگر نه چه دلیلی داشت در برابر سرما مقاومت کند و برای ما بهشتی از رنگ هاي شگفت انگیز بسازد.که هر چه نگاه کنی سر نشوی از دیدن زیبایی هايش !انشا و متن ادبی درباره پاییز پاییز فصل سرد و گرمی در کنار هم است ،سردی هوا در کنار گرمی رنگ هاي برگ ها ( زرد و نارنجی و قرمز )مگر میتوان پاییز را دوست نداشت ،فصل قدم زدن رو

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

نایلون گلخانه تبریز