نتایج جستجو برای عبارت :

معنی پوستینی کهنه دارم من

به نام خدای مهربان :آهای عشق کهنه ی من!!خیلی اتفاقات بعد ی مدت رنگ می بازن، تکراری میشن و دیگه اون حس اول و ندارن!!خیلی چیزا تکراری که میشن، دیگه شیرین نیستن، جذابیت ندارن و به چشم نمیان!!عادت که کردی به خیلی چیزهای زندگی، لذتش کم و کمرنگ و کم ارزش میشه، جز اون اتفاق ناب، اون حس قشنگ، اون لذت فراموش نشدنی!!دوست داشتن تو، عشق ورزیدن به تو!!عشق تو هر چه بیشتر می گذرد کهنه تر که می شود، بیشتر مستم می کند!!آهای عشق کهنه ی من، مستم کن، هر روز، هر ساعت، ه
خلاقیت با کفش کهنه و بی استفادهبا راه هکارهای خلاقانه می توانید از وسایل شخصی کهنه شده و دور ریختنی، بععضی از لوازم مورد نیاز خود را تهیه و تولید نمایید. لطفاً ما را با مطلب خلاقیت با کفش کهنه همراهی بفرمایید.از آن جا که کفش ها در رنگ و مدل های متنوعی تهیه می شوند، در ساخت انواع دکوری نیز بسیار جذاب رویت خواهند شد. به عنوان مثال صندل ها، کفش های پاشنه بلند طرحی متفاوت برای ساخت دکور هستند.بیشترین کاربرد کفش کهنه در زمینه ساخت گلدان می باشد. خو
خریدار کتاب باطله در کرج بهترین خریدار ضایعات کاغذ در کرج کتاب باطله کرج خرید کتاب کیلویی خرید کتابهای درسی استفاده شده در کرج خرید دفتر و سررسید های استفاده شده در کرج خریدار کتاب های دست دوم در کرج تلفن تماس 09197247046 خانی خرید کتاب در کرج خریدار کتابهای درسی نظام قدیم خریدار کتاب کهنه در کرج خرید کاغذ باطله خرید کتاب دست دوم و کهنه در کرج فروش کتاب کیلویی کرج/خریدار کتاب کهنه/ خریدکاغذ و کتاب باطله درب منزل/قیمت کاغذ باطله/رومه باطله خری
پنل اس ام اس جلفا در اینجا با امکانات پنل اس ام اس جلفا و مدیر پیامک آشنا خواهیم شد. بخش جُلفا یکی از بخش‌های ناحیه خودمختار نخجوان در جمهوری آذربایجان است. شهر جلفای کهن که در این ناحیه واقع بود از شهرهای بزرگ ارمنی‌نشین بود که نزد ارمنیان با نام جوغا نامیده می‌شد. ارمنی‌ها اکنون آن ناحیه را هین جوغا» به معني جلفای کهنه، می‌نامند. این جلفا را از آن جهت جلفای کهنه می‌گویند که از جلفای تازه که روبروی اصفهان ساخته شده باز شناخته شود ولی اکن
برای فروش کتاب کیلویی در کرج اگر کتاب و دفتر کهنه و استفاده شده و کتاب باطله دارید و می خواهید بفروشید با ما تماس بگیرید 09197247046 خانی کتاب و دفتر های کهنه شما را کیلویی 1500 تومان خریداریم. قیمت کاغذ باطله و رومه باطله خرید کاغذ باطله و کتاب باطله در کرج خرید دفتر و کتابهای استفاده شده در کرج خرید رومه باطله و دفتر و کتاب کهنه در کرج طبق تحقیقات برای هر تن کاغذ حدود 17 اصله درخت قطع می شود با فروش کاغذ باطله از قطع درختان جلوگیری کنیم خرید کا
فصل ها تکرار می شوند و تقویم ها کهنه تر
تقویم هایی که لحظه های دیدارمان را کهنه و کهنه تر می کند
ولی این خیال باطلی برای زمان است
چرا که زمان و تقویم ها تورا از من نخواهد گرفت
بی شک پررنگ تر از همیشه می درخشی و صدرنشیبن قلبم هستی
چراکه وجودم , نفسم و تمام اعضا و جوارحم وجودت را درک می کند
هرچند تقویم های بی رحم هفت سال نبودنت را نشان می دهد.
و ای کاش .
و ای کاش در روزهای طوفانی کنارم بودی 
و همچنین کنار لبخند و شادی هایم
هر چند حرامم باد لبخندی که
دووستت دارم❤️دوووستت دارم❤️دووووستت دارم❤️دوووووستت دارم❤️دوووووووستت دارم❤️دوووووووووستت دارم❤️دووووووووووووستت دارم❤️دوووووووووووووووستت دارم❤️دووووووووووووووووووووووستت دارم❤️دوووووووووووووووووووووووووووووستت دارم.❤️دووووووووووووووووووووووستت دارم❤️دوووووووووووووووستت دارم❤️دووووووووووووستت دارم❤️دوووووووووستت دارم❤️دوووووستت دارم❤️دووووستت دارم❤️دوووستت دارم❤️دووستت دارم❤️دوستت دارم
من همان تار کهنه ام که هنوز زخمه­ های تو در تنم جاری ست شبنم اشک­های بی­ تابت روی­ گلهای دامنم جاری ست جرعه جرعه غزل به جانم ریخت بارش روشن نفس­هایت از سر انگشت مهربانیِ تو نقش­ها روی گردنم جاری ست من به پایان خویش نزدیکم کاش در من دوباره زاده شود ناشناسی که امتداد غمش از سرآغاز بودنم جاری ست باز یک بغض خسته و بی­ تاب، تب یک شعر ناسرودة ناب تو همان شعر ناگزیری و من باز هم بغض الکنم جاری ست دور باش از حصار اندوهم، از شب بی­ ستارة روحم عاقبت می­ ک
دلم نشانی رنج و سرم حوالی عید شراب کهنه بیاور ، بهار تازه رسید من از کدام تبارم که اینچنین گنگم؟ چو روزِ بی تو سیاه و چو شامِ با تو سپید چه بود سهم من از روزگار بعد از تو؟ غمی به وسعت دنیا و حیرتی جاوید خیال و خاطره ای محو ، زخمی اوهام یقین باکره ای ، دست خورده ی تردید در آستانه ی عید از جهان چه می خواهم؟ میان هر چه ندارم همین بس است : امید عیدتون مبارک
می توان چشم ترا در پیله قهرش دکمه بیرنگ کفش کهنه ای پنداشت. فروغ # در شعر فارسی مکتب "واسوخت" که در آن شاعر به جای کوتاه آمدن و منت کشیدن، به طرف مقابل می تاخت و اورا سکه یک پول می کرد، با وحشی بافقی شروع شد. شاعران بعد از نیما، اغلب از طایفه منت کشان بودند. نمی دانم چرا فروغ در این شعر چشم محبوب را تا حد بی رنگی و بی ارزشی دکمه کفش کهنه ای تنزل داده است. نمونه ای از منت کشی در شعر معاصر فارسی: اینک این من که به پای تو در افتادم باز/ ریسمانی کن از آن م
آه جز آینه ای کهنه مرا همدم نیست  
پیش چشمان خودت اشک بریزی کم نیست
یک  خود آزاری زیباست که من تنهایم 
لذتی هست در این زخم که در مرهم نیست
اشتیاقی به گشوده شدن این گره نیست
ور نه تنهایی من که گره اش محکم نیست
من از این فاصله ها هیچ ندارم گله ای
هر چه تقدیر نوشتست بیفتد غم نیست
لذتی نیست اگر درد نباشد جانم
هیچ شوری به از  این شور پس از ماتم نیست
بی سبب درد که هم قافیه با مرد نشد
آدم بی غم و بی درد بدان آدم نیست
تو نبین ساکت و ارام نشستم کنجی
درد ناگف
اشک. سوغات است تا من ظرف دارم پشت سرفعلِ رفتن ها برای صرف دارم پشت سرپای داغ لحظه های شعر این مردک نشینچون زمستان می‌رسد من برف دارم پشت سرخورده ام از دوستان و از خودی هی ضربه هاجای خنجره پرتگاهی ژرف دارم پشت سرمثل سیگارم که وقت درد تسکینم ولی .یک جهان القاب بد با حرف دارم پشت سراین گلاب قمصر است از چشم من پر می کنید اشک سوغات است تا من ظرف دارم پشت سر
بازتعریف قانون کار فرزاد وثوقی – رومه نگار اولین روز از ماه می درتقویم میلادی روز جهانی کارگر است، روزی که با ایجاد فاصله اجتماعی متاثر از یک ویروس می توان آثار باقی مانده اش را دور انداخت .شاید با تحولات پیش رو وبحران های قابل پیش بینی ،روزهای دیگری در تقویم بنام کارگران ثبت شود وآن روز کهنه وقدیمی از سکه بیفتد وازتقویم محو شود . باید پذیرفت این روز کهنه وقدیمی مثال قوانین ناکارآمدش نیاز به بازخوانی وتعاریف دوباره ای دارد چراکه با تغیی
نمایشنامه: افسانه نویسنده - سید صادق فاضلی صحنه: یك اتاق نمور و نیمه تاریك در جنوب کابل . . .  ملافه سفید کهنه ا ی در گوشه ی صحنه ، چنان برآمده است که تداعی کننده ی وجود فردی بیمار در زیر آن است . افسانه ی این قصه ، کمی آنسوتر ، تسبیح می چرخاند و اورادی زیر لب می خواند ، مقابلش صندوق بزرگ چوبی و در کنارش ضبط صوت کهنه ای که ما هم صدای حزین استاد مهوش را از آن می شنویم که با وردخوانی افسانه ، آمیخته شده است و می خواند : یا مولا دلم تنگ آمده ، شیشه دلم ای
(کجروی) فغان ز مردم بیدادکیش عصر اَتم امان ز حیله و تزویر بدمنش مردم گریخت باید ازین قوم و زهر نخوتشان که بخردان بگریزند از دُم کژدم اگرچه کژدم کجرو کشنده است ولی ز کژدم‌اند بَتَر ، خلق کجروِ بی دُم درین دیار که جز رنگ و ریب و شائبه نیست به هر که یار شوی دارد از خیانت سُم صفا به مُکنت و مال و منال نیست، که هست گهی شرافت کرباس را بر ابریشُم به کهنه‌جامه به چشم ادب نگر که بسا هنر نهفته بوَد کهنه‌جامه را در کُم صفاست اهرم سیر تعالی انسان ز جا نجنب
انسان همیشه ناتمام است» این یک حرف و لفظ و گزاره تازه و بدیعی نیست. بداهتش بر بداعتش چیره است. حرف ها و لفظ ها و نام ها وقتی به حضوری تازه فراخوانده می شوند؛ باده سخن (لوگوس، کلام) تازه، معنا و معرفت و فهم نو در جامشان ریخته می شود به هر میزان کهنه وکهن که باشند به هر میزان که بداهت داشته باشند. به هر میزان که تکراری بوده باشند دیگر کهنه و بدیهی و تکراری نیستند. تازه و بدیع اند. برایمان تازگی و بداعت دارند نه کهنگی و بداهت.
هم " دوستت دارم " برایم ،شعر بافی نیستهم دربیان عشق من این جمله کافی نیستدرگیر ِ این عشقم من و خود را  نمی بینمقانون دل این است و تاوان گزافی نیستگاهی چنان سر در گمم در خود که باور کنانگار تار و پود جانم جز کلافی،نیستهربار،می بوسم تو را در قاب چشمانمآئینه ی دل را توانِ موشکافی نیستدنیای من ! تا آخرین لحظه کنارم باشکوتاهی ِ عمر ِ مرا وقت اضافی نیستروزی تو هم در سایه ام آرام می گیریآن روز دیگر بین دلها اختلافی نیست  پاییز ، بی پرواتر از برف است و
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم تو را به خاطر عطر نان گرم برای برفی که آب می شود دوست می دارم تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم برای پشت کردن به آرزوهای محال به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم تو را برای دوست داشتن دوست می دارم تو را به خاطر بوی لال
دو سه برگ از تاریخ گذشته خودم: عید نوروز سال 58 به دعوت یکی از دوستان به مسجد قالیچیلر تبریز واقع در کوی چوستدوزان (البته مسجد کوچکی که در جنب آن مسجد بود) به جلسه سخنرانی مقصود کهنه چی (مقصود فراستخواه فعلی و از افساد طلبان بنام)رفتم ساله و بر خلاف بیشتر هم سن و سالهای خودم دیپلم بودم آقای کهنه چی در خصوص لیبرالیسم،سوسیالیسم و کمونیسم مطالبی را گفتند هر سه عبارت برایم ناآشنا بودند مفهوم آنها را جویا شدم یک جواب نامتعارف برایم داد و بیشتر منظ
یکی رو تو قلبم دارم که نباشه نیستم ، یکی رو دوست دارم که همه وجودمه ، یکی رو دوست دارم که قلبم مال اونه ، یکی رو دوست دارم که نفسم به نفساش وصله ، یکی رو دوست دارم که قشنگ ترین حس رو با اون تجربه کردم یکی رو دوست دارم که مخاطب خاصمه ، دوستت دارم قلبم
آه ای قلب محزون من دیدی که چگونه سودا رنگ شعر گرفت دیدی که جغرافیای فاصله را چگونه با نوازش نگاهی می شود طی کرد و نادیده گرفت دیدی که دردهای کهنه را چگونه با ترنمی می شود به یکباره فراموش کرد دیدی که آزادی لحظه ناب سرسپردن است دیدی که عشق یک اتفاق نیست قرار قبلی است مثل یک تفاهم ازلی از ازل بوده و تا ابد ادامه خواهد داشت *** پل الوار
میراثمهدی اخوان ثالث(۱۳۰۷ ـ ۱۳۶۹)پدر او که علی نام داشتیکی از سه برادری بود که از فهرج در استان یزد به مشهد کوچ کرده بود و از این رو آنان نام خانوادگی شان را اخوان ثالث  به معني برادران سه‌گانه گذاشته بودند.ویکی پیدیا ویرایش و تحلیلازربابه نون  ۱ پوستيني کهنه دارم من،یادگاری ژنده پیر از روزگارانی غبارآلود. سالخوردی جاودان مانند.مانده میراث از نیاکانم مرا، این روزگارآلود. معني تحت اللفظی:پالتوی کهنه ای دارمکهیادگار پاره ـ پوره
نویسنده و کهنه سرباز .  با کتاب سرباز دهه شصت . دهه شصت  روزگار فراموش نشدنی در تاریخ کشور .کتاب سرباز دهه شصت خاطرات سربازان   دفاع مقدس  از یک دنیا شجاعت برای کشورم ایران   کتاب سرباز دهه شصت .  کتاب سرباز دهه شصت دهه شصت . دفاع مقدس . دهه شصت محمد بداقی نویسنده و سرباز دهه شصت کهنه سرباز ایرانی 
یک کهنه سرباز جنگ دوم جهانی در قرقیزستان به همراه همسرش در مراسم تجلیل از کهنه سربازان در هفتاد و پنجمین سالگرد جشن پیروزی در جنگ دوم جهانی در شهر "بیشکک"/ خبرگزاری فرانسه جشن و رژه هفتادوپنجمین سالگرد پیروزی بر آلمان نازی در جنگ دوم جهانی در شهر مینسک بلاروس/ خبرگزاری فرانسه تمرین یک "اسکیت‌بورد" باز در محیط بسته دفتر در ایالت کالیفرنیا آمریکا/ رویترز تمرین ورزشکار قایقران در خانه/ بریتانیا/ رویترز تمرین ورزشکار وزنه‌بردار در خانه / بریتا
یاد دارم در غروبی سرد سرد، می گذشت از کوچه ما دوره گرد، داد می زد: کهنه قالی می خرم، دست دوم، جنس عالی می خرم، کوزه و ظرف سفالی می خرم، گر نداری، شیشه خالی می خرم اشک در چشمان بابا حلقه بست، عاقبت آهی کشید، بغضش شکست، اول #ماه است و #نان در سفره نیست، ای خدا شکرت، ولی این زندگی است؟!!! سوختم، دیدم که بابا پیر بود، بدتر از او، خواهرم دلگیر بود، بوی نان تازه هوشش برده بود، اتفاقا مادرم هم، روزه بود، صورتش دیدم که لک برداشته، دست خوش رنگش، ترک برداشت
 
 
دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند تا به رشته‌ی سخن درآورم
نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد #مردم زمانه است!
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نام‌هایشان
جلد کهنه‌ی شناس‌نامه‌های‌شان
#درد می‌کند .
من ولی تمام استخوان بودن‌م
لحظه‌های ساده‌ی سرودن‌م
درد می‌کند
انحنای روحِ من
شانه‌های خسته‌ی غرور من
تک
من اگر روح پریشان دارم
من اگر غصه هزاران دارم
گله از بازی دوران دارم
دل گریان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ایمان دارم
در غمستان نفسگیر، اگر        
نفسم می گیرد
آرزو در دل من         
متولد نشده، می میرد
یا اگر دست زمان در ازای هر نفس              
جان مرا می گیرد
دل گریان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ایمان دارم
من اگر پشت خودم پنهانم
من اگر خسته ترین انسانم
به وفای همه بی ایمانم
دل گریان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ایمان دارم
تو زیباترین و بی نظیرترین قاب عکس دیوار خالی نفس های منی…صدای تو زیباترین و شیواترین غزل بارون از آسمون پاک خداست…لطافت طنین لحن مهربون صدای توتوی خلوت سکوت تن من زیباتر از لحن قشنگ یک گیتاره…تو دست نیافتنی ترین بهانه لحظه های پر از دلتنگی منی…تو اولین لبخند زیبا رو لبهای غصه دار منی…تو بهترین تکنواز آهنگ حضور بهار تو زمستون سرد دلمی…تو عارفانه ترین نور چشمای بی فروغ منی…تو مثل یه بوسه لطیف رو گلبرگ پاک گل شقایقی…تو زیباترین و بی همت
من مست حریم تو هوشیار نخواهم شد 
جز در حرم جانان بردار نخواهم شد
اندر حرم معني از کس نخرند دعوی
این دعوی بی معني اینبار نخواهم شد
تا شور به سر دارم تا شوق به دل دارم
از عشق سر کویت بیزار نخوام شد
تا در سر من دردیست وندر دل من داغی است
جز با تب جان سوزت بیمار نخواهم شد
گر راه حرم دشوار وز خوف و خطر سرشار
گر عشق حرم باشد غمخوار نخواهم شد
تا شوق ولای تو در جان سحابی هست
از خویش به هر دردی تیمار نخواهم شد.
 سحابی
مامان این مدال نظامی رو از من بگیر دیگه نمیتونم استفاده اش کنم خیلی داره تاریک میشه، اونقدر تاریک که نمیشه دید حس میکنم دارم رو در بهشت میکوبم دارم رو در بهشت میکوبم دارم رو در بهشت میکوبم دارم رو در بهشت میکوبم دارم رو در بهشت میکوبم مامان اسلحه هام رو تو زمین دفن کن دیگه نمیتونم باهاشون تیراندازی کنم اون ابر طویل سیاه داره میاد پایین حس میکنم دارم رو در بهشت میکوبم دارم رو در بهشت میکوبم دارم رو در بهشت میکوبم دارم رو در بهشت میکوبم دارم رو

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

سئو آخرین برگ