نتایج جستجو برای عبارت :

ملقب به جلال الدین

سال سوم دبیرستان بودم و شانزده ساله، بزرگترین سرگرمی ام آن روزها رادیوضبط پاناسونیک دست دومی بود که بالای تاقچه جا خوش کرده بود و همدم لحظات تنهائی بود. درست بالای سرم وقتی که روی تخت دراز می‌کشیدم با چشمان بسته نیز می‌توانستم روشنش کنم و همراه کتاب‌خواندن‌های ممتد و طولانی خالی سکوت را با صدایش پر کنم. گر چه همدم من آن روزها بیشتر رادیو بود که از داستان شب شروع می‌شد و تا پاسی از سحر ادامه داشت، اما کاست هم تک و توکی به دستم می‌رسید.

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها