محل تبلیغات شما
ارسالی از پیام
مهمون داشتیم. خانواده پدری همه اومده بود. عمه ها و عموها و بچه هاشون. عموم و زن عمو مژده زنگ زدن. من رفتم دم در استقبال کنم ازشون. سلام علیک کردیم و زن عموم رفت کنار کفشاشو دربیاره. دیدم جوراباشم داره درمیاره. روم نشد چیزی بهش بگم. جوراباشو تو کفشاش گذاشت و اومد داخل. چند دقیق بعد مادرم رفت دم در کفشارو مرتب کنه که دید کفش و جوراب زن عموم رو. تو آشپزخونه به خانما گفت جورابای کیه تو کفش؟ زن عموم گفت جورابای منه. پاهام خیلی عرق میکنه برای همین درشون آوردم. مامانم گفت عزیزم همینطوری میومدی چرا درآوردی؟ زن عمو گفت اینطوری راحت ترم.
امیدوار بودم پاهاش خیلی بو نده

جورابهای سوراخ عمه

پاهای عرقی (زن عمو مژده)

زن ,عموم ,عمو ,تو ,دم ,رفت ,زن عمو ,زن عموم ,گفت جورابای ,دم در ,عمو مژده

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بــــخشــــداری بســــــــتان بادیگاردی . تشریفات